زندگینامه نامه استن لی
اوایل زندگی استن لی
خالق کمیک های مارول در 28 دسامبر 1922 (6 دی 1391) در منهتن نیویورک به دنیا آمد. پدر و مادر او سلیا و جک لیبر اصالتی رومانیایی-یهودی داشتند. وقتی در مصاحبهای از استن لی پرسیده شد آیا تا با حال به رومانی سفر کرده یا زبان رومانیایی میداند پاسخ داد که پدر و مادرش هرگز علاقهای نداشتند تا او این زبان را یاد بگیرد. او در ارتفاعات واشنگتن، جایی که پدرش خیاطی میکرد، در فقر بزرگ شد. لی کودکیاش را همراه با برادر کوچکترش لری گذراند. لی از کودکی به کتاب و فیلم علاقه خاصی داشت. او بیشتر به شخصیتهای قهرمان قصهها اهمیت میداد و اولین قهرمان خود را در کتاب اسکارلت پیمپرنل (The Scarlet Pimpernel) پیدا کرد. از جمله فیلمهایی که او دوست داشت، فیلمهای ارول فلین (Errol Flynn) بودند.
او به سن نوجوانی رسید و خانوادهاش به خانه دیگری نقل مکان کردند و استن لی در طول دوران مدرسه خوا علاوه بر کار کردن، نویسندگی نیز انجام میداد. او پانزده سالگی در مسابقهای به نام «بزرگ ترین اخبار هفته» شرکت کرد و سه بار به طور متوالی برنده آن شد به طوری که روزنامه از او خواست که نویسندگی را به طرز جدیای ادامه دهد. سپس لی به پروژه تئاتر WPA فدرال پیوست و در آنجا در چند اجرای کوچک شرکت کرد.
زندگی شخصی استن لی
در بین سالهای 1945 تا 1947 در منهتن زندگی میکرد. او و همسرش جوآن کلیتون بوکوک (Joan Clayton Boocock) که اصالتا اهل نیوکاسل انگلیس بود در سال 1947 با یکدیگر ازدواج کردند. حاصل این زندگی دختری به نام جوآن سلیا (Joan Celia) متولد 1950 و دختری دیگر به نام جان (Jan) بود که چند روز پس از تولد خود در سال 1953 درگذشت.
شروع فعالیت هنری
در سال 1939 استن لی، با کمک دایی خود بعنوان یک پادو در شرکت اسبق مارول که تایملی کامیکس نام داشت با حقوق ماهی 35 دلار استخدام شد. دو سال بعد، او برای شماره سوم سری «کاپیتان آمریکا» (Captain America) آقایان کربی و جو سیمون (Joe Simon)، یک داستان دو صفحهای با عنوان «انتقام خائن» نوشت که در شماره بعدی سری کامیکهای کاپیتان آمریکا منتشر شد. او در نوشتههایش خود را «استن لی» صدا میزد.
آغاز درخشیدن در مارول
در اواخر دهه 1950 شرکت دیسی با درخشش در کامیکهای فلش (Flash) و لیگ عدالت آمریکا (Justice League of America) شروع قدرتمندی داشت و این اتفاق باعث شد که مارتین گودمن (Martin Goodman) به فکر تشکیل یک تیم جدید به سرپرستی استن لی بیافتد. لی با شروع کار خود در دهه 1960، به ابرقهرمانان مارول علاوه بر قدرت، شخصیت و کاراکتر انسانی بخشید. تا آن زمان، ابرقهرمانان ویترینی کمپانیهایی مانند دیسی (DC Comics)، همگی بعنوان یک قهرمان کامل و یک پهلوان عادل به تصویر کشیده شده بودند، اما شخصت هایی که استنلی خلق کرده بود مانند همه انسانها مشکلات و نواقصی داشتند و کامل نبودند. بعنوان مثال پیتر پارکر (Peter Parker) یا همان اسپایدرمن، راجع به شوره موهای سرش غر میزد و در روابط با جنس مخالفاش مشکل داشت.
استن لی به تنهایی یا با همکاری هنرمندانی مانند جک کربی (Jack Kirby)، استیو دیتکو (Steve Ditko) و دیگران، کمپانی مارول را از یک شرکت کوچک به ناشر شماره یک کتب مصور و در نهایت یک غول چندرسانهای تبدیل کرد.
در دهه 1970 میلادی، استن لی با فعالیتهایش کمک کرد تا مرزهای سانسور در کتب مصور به عقب هل داده شوند. او حوزه کتب مصور، که تبدیل به یک رسانه کودکانه و بیفکر شده بود را به صنعتی تبدیل کرد که بتوان در آن مسائل مهم و حیاتی فلسفه زندگی انسان را مطرح کرد.
همراهی با مخاطب، کلید موفقیت استن لی بود
لی برای اینکه بتواند به صورت مستقیم با افرادی که کمیکهای او را خوانده بودند در ارتباط باشد و نظرات و پیشنهادات آنها را بشنود، در پایان هرکدام از داستانهای خود یک جای متن را باقی میگذاشت که در آن مخاطب میتوانست هر نظر یا پیشنهادی را بنویسد و برای شرکت مارول بفرستد. سپس خود استن لی به سراغ این نظرات میرفت و شخصا به مهمترین آنها پاسخ میداد. این روش تا حدی محبوب شده بود که دیگر تمامی افراد میدانستند که اگر نظر مهمی را بنویسند، با پاسخ مستقیم لی که در روزنامهها و مجلات منتشر میشد، میشدند و به نحوی حرف آنها مورد اهمیت دانسته میشود.
دقیقا در همین زمان بود که لی در انتهای پاسخهای خود کلمه اکسلسیور را به کار میبرد و به دلیل همین موضوع و امضا خاصی که زیر هر جواب میزد، به شدت معروفتر شد. به همین خاطر نیز استیو دیتکو و جک کربی عملا به عنوان سایههای مارول شناخته میشدند و لی چهره محبوبتر و معروفتری نسبت به آن دو شده بود.
از کنار رفتن مارول تا حضور در فیلمها
امروزه استن لی را بیشتر به خاطر دیده شدن در فیلمهای مختلف در دنیای سینمایی مارول میشناسیم و چهره او را دقیقا در همین آثار دیدهایم. با این وجود اولین حضور او در اواخر دهه ۸۰ میلادی در فیلم دادگاه هالک شگفتانگیز بود که به عنوان یکی از اعضا در مجلس حضور داشت و میتوانستید او را با همان ظاهر همیشگی که طی دهه گذشته در MCU دیده بودیم بیینید. همچنین پیش از این کار، لی صداگذاری دیگر پروژههای مارولی مانند برخی انیمیشنهای مرد عنکبوتی یا هالک را هم انجام داده بود.
درست در همان سالهایی که اولین فیلمهای مارول در حال ساخته شدن بودند، نام استن لی دیگر زیر کمیکهای مختلف این کمپانی دیده نمیشدند. این یعنی سازندگان قصد داشتند تا رفته رفته خود او را هم از شرکت خارج کنند و در دهه ۹۰ دقیقا موفق به انجام همین کار هم شدند! اما این مورد باعث نشد تا لی از خلاقیتهای خود دست بکشد و شرکت POW او را برای خلق آثار کمیک بوکی متفاوت استخدام کرد. با این وجود گرچه هیچوقت محبوبیت داستانهای این شرکت به خوبی مارول نشدند، اما حداقل لی بیکار نماند و همچنان نویسندگی خود را برای خلق جهانهای مختلف ادامه داد.
بعد از گذشت سالهای طولانی و عرضه فیلم مردان ایکس در سال ۲۰۰۰ و همچنین اولین فیلم از سهگانه مرد عنکبوتی، او دوباره تلاش کرد تا نام خود را در کمپانی کارول ثبت کند. از طرفی هم که خود او بسیاری از این شخصیتها را خلق کرده بود، مارول چارهای به جز استخدام دوباره لی نداشت. البته باید بدانید که این استخدام به معنی دادن قدرت اصلی و هدایت فیلمهای مارول به دست استن لی نبود، بلکه طی یک قرارداد، او صرفا به عنوان خالق شخصیتها اعتبار خود را حفظ میکرد و برای مثال در سال ۲۰۱۱ در Walk of Fame هالیوود او ستاره خاص خود را دریافت کرد.
پایان راه
در سال ۲۰۱۷ استن لی به دلیل بالا رفتن سن رفته رفته با مشکلات جسمانی مواجه شد که باعث شده بودند تا پرستاران به صورت ۲۴ ساعته مراقب او باشند. در این سالها او برای حضور در فیلمهای MCU عملا کار سختی را داشت و با مراقبتهای ویژه سر صحنه حاضر میشد. با این وجود شاید ما میتوانستیم تا چند سال دیگر و هماکنون نیز لی را زنده ببینیم، اگر همسر او فوت نمیکرد. بعد از مرگ همسرش، او دیگر قادر نبود تا پس از دست دادن شریک ۶۹ سال زندگی، راه طولانی را ادامه دهد و طولی نکشید تا او در ۱۹ نوامبر ۲۰۱۸ در سن ۹۵ سالگی درگذشت.
به هر حال بعد از مرگ این هنرمند بزرگ و خالق دنیای مارول، بسیاری از افراد و شرکتها تحت تاثیر قرار گرفتند و حتی استودیو مارول یک صفحه جداگانه برای استن لی را به وجود آورد که در آن بازیگران معروف MCU یادداشتی را درباره او گذاشتهاند. همچنین کمپانی رقیب مارول، یعنی دی سی نیز در این غم شریک شد و مرگ لی را از دست دادن سرمایهای بزرگ برای دنیای کمیک اعلام کرد. هماکنون نیز حتی بعد از درگذشت استن لی، همچنان میتوان در آثار مختلف دنیای سینمایی مارول ایستراگها و تصاویری به عنوان یادبود را مشاهده کرد که به او اشاره دارند؛ مانند نقاشی روی دیوار TVA در قسمت اول سریال لوکی که لی را نشان میداد!
لازم به ذکر است که علت مرگ لی نارسایی قلبی و تنفسی اعلام شده بود که به دلیل بالا رفتن سن قابل درمان نبوده و بالاخره موجب درگذشت این نویسنده و هنرمند بزرگ شده بود. با این وجود حتی در اوج بیماری و بدترین شرایط نیز لبخند از لبهای لی پاک نشد تا همه او را با همین چهره به خاطر بسپارند.
10 واقعیت جالب درباره استن لی
1. استن لی برای کوتاهی موهایش نیازی به آرایشگر نداشت
لی در صفحهی دوم کتابش فاش کرد که در طول زندگی بزرگسالی خود هرگز به آرایشگر مراجعه نکرده است. در واقع همسر استن لی حکم آرایشگرش را هم داشت و به طرز ماهرانهای موهای او را مرتب میکرد.
2. مادرش یکی از اولین و بزرگترین قهرمانان او بود
مادر او یکی از اولین و مشتاقترین حامیان او بود. در کودکی، لی خود را در آثار نویسندگانی مانند مارک تواین، سر آرتور کانن دویل، ژول ورن و اچ جی ولز غرق کرده بود. مادرش اغلب او را در حال خواندن این آثار میدید و هر کاری را که انجام میداد درخشان میدانست و به او اعتماد به نفس میداد: «مادرم فکر میکرد هر کاری که انجام میدهم عالی است و احتمالا من اعتماد به نفسم را مدیون او هستم.»
3. استن لی مدتی به عنوان نویسندهی آگهی فوت کار میکرد
لی قبل از ورود به قلمرو داستانهای خارقالعاده با شخصیتهای تخیلی، در یک دفتر خبری واقع در نیویورک بهعنوان یک نویسندهی آگهی فوت کار میکرد. با این حال، غم و اندوه ذاتی این شغل باعث شد تا در نهایت از سمت خود استعفا دهد.
4. کاپیتان آمریکا اولین فرصت مهم را در اختیار او گذاشت
تنها یک هفته پس از کارش در تایملی کامیکس، لی از این فرصت استفاده کرد و یک کمیک دو صفحهای کاپیتان آمریکا نوشت. او با نام مستعار استن لی (که بعداً نام قانونی او شد) این کار را انجام داد. این تلاش اولیه راه را برای چاپ کمیک کامل او در شماره ۵ کاپیتان آمریکا که در ۱ اوت ۱۹۴۱ منتشر شد هموار کرد.
5. او فیلمهای آموزشی ارتش را به همراه تعدادی از شخصیتهای معروف دیگر از جمله دکتر سوس نوشت
لی پس از انتقال از سپاه سیگنال ارتش در نیوجرسی، به عنوان نمایشنامهنویس در بخش فیلم آموزشی در کوئینز با هشت مرد دیگر کار کرد که چند نفرشان بسیار مشهور بودند: نویسندهی برنده جایزه پولیتزر، ویلیام سارویان، چارلز آدامز کاریکاتوریست (خلق خانواده آدامز)، فرانک کاپرا کارگردان «این یک زندگی شگفتانگیز» و تئودور گیزل، معروف به دکتر سوس.
6. لی با یک کمیک ضد مواد مخدر از مقررات مرجع کد کمیک سرپیچی کرد
در سال ۱۹۷۱، لی نامهای از وزارت بهداشت، آموزش و رفاه دریافت کرد که در آن از او خواسته بودند در یکی از کتابها پیامی ضد مواد مخدر بگنجاند. او داستان مرد عنکبوتی را مطرح کرد که در آن هری به دلیل جدایی دچار سوء مصرف شده. CCA به دلیل اشاره به مواد مخدر، مهر خود را به داستان نکوبید و آن را تایید نکرد اما لی ناشرش مارتین گودمن را متقاعد کرد که به هر حال این کمیک را اجرا کند.
7. رنگ سبز هالک نتیجه خطای پرینتر بود
قرار بود این کاراکتر خاکستری باشد، اما به گفتهی لی، پرینتر به سختی رنگ را ثابت نگه داشت. بنابراین رنگ این موجود به طور اتفاقی سبز شد.
8. همسر لی، ناخواسته ماشین تحریر عزیز او را طی یک مشاجرهی شدید شکست
این ماشین تحریر برای استن لی ارزش احساسی داشت زیرا از آن برای نوشتن اولین شمارههای شخصیتهای محبوبی مانند مرد عنکبوتی و چهار شگفتانگیز استفاده کرده بود. لی به شوخی از نبود eBay در آن زمان ابراز تاسف کرد و گفت که اگر قطعات ماشین تحریر را به حراج میگذاشت پول زیادی به جیب میزد.
9. به طرز غمانگیزی مجموعه مصاحبهها و سخنرانیهای لی در آتش سوخت
پس از نقل مکان خانوادهاش به لس آنجلس، لی استودیویی را در ون نایز تأسیس کرد و نوارهای ویدئویی حاوی ضبطهایی از سخنرانیها و مصاحبههای خود را آنجا نگه میداشت. علاوه بر اینها، او مجسمهی نیمتنهی همسرش را هم در همان مکان نگه میداشت. اما متأسفانه، ساختمان در آتش سوخت و این ضبطها و آثار ارزشمند از بین رفتند. به نظر آتش سوزی عمدی و مشکوک بود اما با این وجود هیچ کس هرگز متهم به این جنایت نشد.
10. او حضور افتخاری خودش را در فیلم «چهار شگفتانگیز» دوست داشت
با شروع فیلم مرد عنکبوتی که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد، استن لی با حضور کوتاهش در فیلمهای مختلف طرفداران مارول را خوشحال میکرد. او گفت که حضورش در Fantastic Four: Rise of the Silver Surfer (2007) از داستان عروسی رید و سو ریچاردز الهام گرفته شده است که در آن او و جک کربی، تلاش میکنند تا مراسم را خراب کنند اما موفق نمیشوند.
دیدگاه