امروز: شنبه, ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 286691
۴۳۶
۱
۰
نسخه چاپی

تخت پروکراستین چیست؟ باورها و هنجارهای غلط در جامعه چه تاثیری بر سبک زندگی مردم دارد؟

داستان تخت پروکراستین، داستان جوامع امروزی ما و هنجارهای نامناسبی است که خود و یا دولت ها در جامعه فرهنگ سازی کرده ایم. در هر جامعه تیپ های شخصیتی وجود دارند که معیار ارزشمندی در جامعه می باشند و پاداش های مختلف اغلب شامل این گروه می شوند.

تخت پروکراستین چیست؟  باورها و هنجارهای غلط در جامعه چه تاثیری بر سبک زندگی مردم دارد؟

در دو قرن اخیر بخصوص در قرن بیست یکم، مردم از رفاه اجتماعی بالایی نسبت به قرون قبل برخوردار می باشند. از امکاناتی همچون بیمه، تحصیل رایگان و…  بهره می برند.

در دستگاه قضایی طبق قانون همه با هم برابرند و دیگر به صورت رسمی در هیچ جای دنیا برده داری صورت نمی گیرد و جوامع اکثرا با دموکراسی عمومی اداره می شوند. اما در این عصر که امکانات به اوج رسیده، آمار خودکشی نسبت به قبل افزایش یافته و مردم کمتر از سابق از زندگی لذت می برند.

چرا با افزایش امکانات و بهبود رفع نیازهای بیولوژیک زندگی هنوز هم سرور زندگی مردم را در بر نمی گیرد؟

تخت پروکراستین

در اساطیر یونان آمده است که در سر راه آتن فردی به نان پروکروست بود. او هرکس را که به آنجا می رسید را بر تختی که درست کرده بود می گذاشت. اگر فرد اندازه تخت بود، او را رها می کرد ولی اگر هم اندازه تخت نبود کاری می کرد تا اندازه شود. او افراد کوتاه تر از تخت را آنقدر می کشید تا اندازه شوند و افراد بلندتر،  به اندازه ای پایشان قطع می شد تا هم اندازه  با تخت گردند!

الگوسازی اشتباه در جوامع امروزی

داستان تخت پروکراستین، داستان جوامع امروزی ما و هنجارهای نامناسبی است که خود و یا دولت ها در جامعه فرهنگ سازی کرده ایم. در هر جامعه تیپ های شخصیتی وجود دارند که معیار ارزشمندی در جامعه می باشند و پاداش های مختلف اغلب شامل این گروه می شوند.

این مدل شخصیت ها اغلب از طریق رسانه ها (رادیو، تلویزیون و…)  و یا توسط مردم اشتباها تبلیغ می شوند (ناشی از جهل یا سود شخصی و گروه مرتبط) تبلیغ می شوند.

ارزشمندی این تیپ های شخصیتی سبب می شود تا به عنوان معیار (تخت پروکراستین) رفته رفته در جامعه شکل بگیرند. این ارزشمندی سبب می شود تا همه را بر اساس این تیپ سنجش کنند.

اگر تیپ تبلیغ شده با تیپ فرد همخوانی داشته باشد فرد در این جامعه به شکوفایی می رسد ولی اگر تیپ فرد با این تیپ همخوانی نداشته باشد فرد یا باید آنچه هست را سرکوب کند و در جهت هم سویی با این معیار (تخت پروکراستین) کشیده شود تا هم قواره شود و یا در جهت معیارهای خود رشد کند که متاسفانه بر تخت پروکراستین جامعه باید قربانی دهد و آن هم از دست پاهای خود و ابزار حرکتش می باشد.

حال این بی رحمی که در جامعه رخ می دهد سبب شده که میزان رضایت از زندگی کاهش بیابد و افسردگی، بی معنایی، پوچی و حس هایی از قبیل غریزه ی مرگ را در فرد رشد دهد و فرد را به سوی تباهی و فاصله گیری از زیبایی های زندگی سوق دهد.

چه جامعه ای، جامعه ای شکوفا و ایده آل است

جامعه ای، جامعه ای سالم است که مثل جامعه ی بعد پروکروست آتن باشد. جامعه ای که تزئوس پهلوان یونانی با کشتن پروکروست و بعد از مرگ پدرش اژه ساخت. جامعه ای که به دست مردم اداره می شد و مردم با هر نظری در آن زندگی می کردند. جامعه ای که از عشق پر شده است و از آنجا که عشق کلید حل مشکل اضطراب تنهایی بشر است، آن جامعه مملوء از شادی و تعادل می شود.

تاثیر فرهنگ های وارداتی نامناسب

از طرفی دیگر فرهنگ های وارداتی کشورهای دیگر می باشد. به دلیل پیشرفت های کشورهای صنعتی و تبلیغات گسترده این کشورها از سبک زندگی خود به جهت گسترش فرهنگ خود در کشورهای دیگر برای کنترل روانی و نیز با غالب کردن فرهنگ خود که زمینه ی فروش کالاهای مورد نیاز آن فرهنگ را فراهم می سازد، باعث می شوند که مردم برای رسیدن به بهشت به تصویر کشیده ی آن ها و رهایی از اضطراب شرایطی که خود الان در آن زندگی می کنند، به صورت ناخودآگاه دست به یک مکانیزم دفاعی به نام همانندسازی بزنند. این افراد با شبیه کردن سبک زندگی خود به سبک زندگی جوامع پیشرفته، زمینه ی سرکوب کردن آنچه خود دوست دارند را فراهم می کنند و یک مشکل به مشکل خود اضافه می کنند.

برده داری نوین

در کتاب پدر پولدار، پدر فقیر اثر رابرت کیوساکی به نکته ای جالب برخورد کرده ام که ترس از بی پولی را یکی از عوامل اصلی فقیر ماندن معرفی می کند. همچنین اضافه می کند که بدین سبب یعنی ترس از بی پولی است که مردم برده پول می شوند.

آن چیزی که در جامعه توسط سازمان ها برای استخدام کارمند تبلیغ می شود، فراخوان برای یک مدل خاص ربات با پوست و گوشت می باشد و از طرفی دیگر آنها قوانینی در کار وضع کرده اند که تحدی از آن به منزله ی اخراج و از دست دادن پول می باشد (در سازمانهایی که با مدیریت نوین اداره نمی شوند).

از گوشه ای دیگر این شرکت ها محصولات و خدمات خود را در کوچه و خیابان و… مدام تبلیغ می کنند و هر روز مدل جدیدی از محصولات خود ارائه می دهند.

مکانیزم دفاعی همانند سازی در تبلیغات

تبلیغ این محصولات توسط بازیگران و ورزشکاران محبوب و یا افرادی که خوشحال و ثروتمند به نظر می رسند، سبب می شود که فرد برای بدست آوردن شادی زود گذر از داشتن آن محصول و یا حتی افزایش عزت نفس به خاطر همانندسازی با یک فرد مشهور، وارد مشکل جدیدی شوند که رابرت کیوساکی آن را حرص برای بدست آوردن پول بیشتر برای خرید چیزهایی نظیر محصولات آنها می داند.

حرصی که انسان را مجبور به انجام کار بیشتر و عدم داشتن اوقات شاد می کند و از آنجا جنس شادی هایی از این دسته همانند خرید تداوم ندارد. فرد برای برقراری شادی از این دیدگاه مدام باید آن را انجام دهد (یعنی مدام باید به مد باشد).

در واقع شما تمام روز کار می کنید تا آن چیزی که می سازید و یا افراد همانند شما می سازند را فقط بخرید و حتی وقت ندارید که از خیلی از آنها لذت کافی را ببرید.

ترس از بی پولی عاملی برای معرفی خود به فروش آزادیتان و برده داری است و ترس از اخراج شدن و حرص از خرید کالاهای غیر ضروری شلاقی است که مجبورتان می کند تا بیشتر کار کنید و کمتر از زندگی لذت ببرید.

از طرفی دیگر وفور نعمت در جهان امروزی به گونه ای شده است که ما را به دارندگان امکانات تبدیل کرده است و نه به افرادی که قرار است به واسطه ی امکانات از زندگی بهره ی بیشتری ببرند. دارندگان فول آلبوم های خوانندگان بیشماری که اغلب آهنگهایشان را گوش نمی دهیم.

گرایش به بودن یا گرایش به داشتن

موردی که در آخر به آن اشاره شد همان گرایش هایی می باشد که اریک فروم در سال ۱۹۷۶ مطرح کرد. گرایش به داشتن و گرایش به بودن.

گرایش به داشتن آن چیزی است که در بالا در مورد آن صحبت شد. بلایی که در پایان به انزوا و ترس ختم می شود و دیدگاهی است که حاصل طرز تفکر امروز ما می باشد.

آن چیزی که ما در این روزگار فراموش کرده ایم، داشتن حس آزادی و لذت بردن از آن و با عشق زیستن و نثار کردن است که در نهایت گرایش به بودن را در ما پدید می آورد و از ما شخصیتی سازنده و سالم از نظر روانی می سازد.

  • منبع
  • بهینگی

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید