امروز: شنبه, ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 287945
۲۲۵
۱
۰
نسخه چاپی

داستان مافیای آمریکا و یکی از رؤسای آن

داستان مافیای آمریکا و یکی از رؤسای آن

مافیای آمریکا چگونه شکل گرفت؟

برای دهه‌ها، فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی محبوبی مانند پدرخوانده و سوپرانوها به بینندگان نگاهی اجمالی به زندگی درون مافیا می‌دادند و اگرچه شخصیت‌های تخیلی مانند ویتو کورلئونه و تونی سوپرانو در واقع بر اساس رؤسای مافیا در زندگی واقعی ساخته شده‌اند، داستان های واقعی اوباش آمریکایی و پادشاهان آن بسیار پر شورتر از آن چیزی است که هر روایت تخیلی می تواند به تصویر بکشد.

مافیای مدرن آمریکایی در دهه 1920 شروع به شکل گیری کرد، عمدتاً در شهر نیویورک و اطراف آن، زمانی که طوفان بی نقصی از روند مهاجرت و محدودیت های الکل شرایط را برای تولد یک عالم اموات جنایتکار ایجاد کرد.

هنگامی که اعضای مافیای سیسیلی از رژیم فاشیستی بنیتو موسولینی از ایتالیا فرار کردند، ایتالیایی-آمریکایی ها و سایر گروه های قومی شروع به سود بردن از قاچاق مشروبات الکلی غیرقانونی در دوران ممنوعیت کردند.

این اتحاد ایتالیایی-آمریکایی‌ها و مافیاهای سیسیلی منجر به تولد مافیای آمریکایی شد (متمایز از مافیا در ایتالیا، اگرچه برخی از سنت‌های قدیمی را حفظ کرد) و طولی نکشید که همه چیز به خشونت کشیده شد.

در پایان دهه 1920، یک درگیری خونین به نام جنگ کاستلاممارز بین دو باند قدرتمند شهر نیویورک، یکی توسط سالواتوره مارانزانو، و دیگری توسط جو ماسریا در گرفت.

مارانزانو زمانی که ماسریا را در سال 1931 ترور کرد، در صدر قرار گرفت و تاجگذاری خود را به عنوان رئیس همه روسا برگزید. سپس به سازماندهی مجدد امور پرداخت.

مارانزانو یک ساختار قدرت در درون مافیای آمریکایی به نام «پنج خانواده» ایجاد کرد که در آن زمان با نام‌های لوسیانو، گاگلیانو، مانگانو، مارانزانو و پروفاچی شناخته می‌شدند، هر کدام به نام مردی که آن را رهبری می‌کرد و هر کدام قلمروی خاص خود را داشتند. این مردان اولین نسل از رؤسای مافیا به معنای امروزی بودند و با کمک فرماندهان، ستوان ها به نام کاپو و سربازان بر خانواده مربوطه خود حکومت می کردند.

اما این ساختار باعث ایجاد رنجش نسبت به مارانزانو نیز شد. او به‌عنوان «رئیس همه روسا» ادعا می‌کرد که قدرت بیشتری نسبت به دیگران دارد. به زودی، رئیس خانواده لوسیانو، لاکی لوسیانو، مارانزانو را به قتل رساند. پس از آن، لوسیانو نام خود را رئیس همه روسا اعلام نکرد، اگرچه او ساختاری را که مارانزانو ایجاد کرده بود حفظ کرد.

علاوه بر این، پس از قتل مارانزانو، لوسیانو کمیسیونی را تأسیس کرد، یک سازمان مافیایی که به عنوان یک نهاد حاکم عمل می کرد و علاوه بر پنج خانواده، بر خانواده‌های خارج از شهر نیویورک نیز نظارت داشت، خانواده‌هایی که در سراسر کشور فعالیت می‌کردند.

و اگرچه، در همان زمان، ممنوعیت به عملیات غارتگری مافیا پایان داد، روسای اوباش به سرعت به دنبال کارهای دیگر رفتند. در اواسط قرن بیستم، روسای مافیا خود را هم در مشاغل قانونی مانند جمع آوری زباله و هم در مشاغل غیرقانونی مانند قمار ادغام کردند.

زمانی که مافیای آمریکایی در دهه 1950 به اوج خود رسید، هزاران عضو و دوجین خانواده داشت و این خانواده ها توسط رؤسای مافیا اداره می شدند، مردانی که به اندازه کافی حیله گر و بی رحم بودند تا به بالاترین سطح سازمان های مربوطه خود برسند.

اینها داستان 13 تن از بدنام ترین رئیس مافیا در تاریخ آمریکا است، از لاکی لوسیانو گرفته تا جان گوتی و آل کاپون.

داستان مافیای آمریکا و یکی از رؤسای آن

زندگی و مرگ چارلز لوسیانو

مدتها قبل از اینکه چارلز لوسیانو "خوش شانس" نامیده شود، با نام سالواتوره لوکانیا در سیسیل در 24 نوامبر 1897 به دنیا آمد. او و خانواده اش زمانی که لوسیانو در حدود 10 سالگی بود به شهر نیویورک نقل مکان کردند و لوسیانو در مدرسه تلاش کرد اما در میان عناصر جنایتکار سمت شرق پایین پیشرفت کرد.

دیری نگذشت که لوسیانو همکلاسی هایش را متهم به جیب بری از رهگذران غافل و فروش مواد مخدر کرد. او همچنین دوستی سودآوری با دو عضو باندهای یهودی برقرار کرد: مایر لانسکی و بنجامین باگزی سیگل.

در طول راه، لوسیانو خود را از سالواتوره لوکانیا به چارلز لوسیانو تبدیل کرد، ظاهراً به این دلیل که فکر می‌کرد «سال» یا «سالی» مردانه نیست. او همچنین در سال 1929 هنگامی که از حمله وحشیانه گانگسترهای همکار جان سالم به در برد، لقب "خوش شانس" را به دست آورد. آنها او را مورد ضرب و شتم قرار دادند و سپس گلویش را بریدند و سپس او را در یک ساحل محلی رها کردند تا بمیرد.

بلافاصله پس از اینکه لاکی لوسیانو از این ضرب و شتم جان سالم به در برد، نقش مهمی را در جنگ کاستلاممارز که در سال 1930 بین سران رقیب مافیا جو ماسریا و سالواتوره مارانزانو آغاز شد، بازی کرد.

اگرچه لوسیانو متحد ماسریا بود، اما با مارانزانو معامله کرد تا در صورت پایان دادن به درگیری خونین به ترور ماسریا کمک کند.

در 15 آوریل 1931، ماسریا برای صرف شام به جزیره کونی، بروکلین رفت. همانطور که نیویورک تایمز اشاره می کند، بیشتر گزارش های این شام بدنام نشان می دهد که لوسیانو، ماسریا را در آنجا ملاقات کرد اما به بهانه دستشویی رفت و در آن لحظه، اوباش های دیگر وارد شدند و ماسریا را کشتند.

پس از آن، لوسیانو همچنین به مارانزانو، که تنها چند ماه بعد کشت، پرداخت. سپس لوسیانو تصمیم گرفت تا از طریق ایجاد یک هیئت حاکمه فراگیر و سراسری به نام "کمیسیون" به مافیای آمریکایی نظم دهد.

او چندین سال به عنوان رئیس مافیا و رئیس دوفاکتو کمیسیون زندگی بالایی داشت، اما در سال 1936 به اخاذی و فحشا محکوم شد و در سال 1946 به ایتالیا تبعید شد.

لاکی لوسیانو علیرغم زندگی خشونت آمیز خود، به دست یک رئیس اوباش دیگر نمرده است، اما به جای آن درست قبل از اینکه مقامات ایتالیایی قصد دستگیری او را به جرم قاچاق مواد مخدر داشته باشند در اثر یک حمله قلبی مرگبار که در 26 ژانویه 1962 درگذشت.

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید