زندگی فریدون آدمیت
فریدون آدمیت نویسنده، تاریخنگار و همچنین از مقامات عالیرتبه وزارت امور خارجه ایران در زمان پهلوی دوم بود. آثار وی عمدتاً دربارهٔ تاریخ مشروطیت و شخصیتهای مرتبط با آن است. روش او در تاریخنگاری به گفتهٔ خودش، تاریخنگاری تحلیلی-انتقادی بود.
فریدون آدمیت، فرزند عباسقلی خان قزوینی در سال ۱۲۹۹ خورشیدی در تهران متولد شد.
فریدون آدمیت بعد از تحصیلات ابتدایی به دارالفنون رفت و تا کلاس پنجم در دارالفنون به ادامه تحصیل پرداخت و در سال 1318 کلاس پنجم را به اتمام رساند و سه ماه بعد امتحان نهایی مدرسه متوسطه را پشت سر گذاشت.
پس از آن به دانشکده حقوق و علوم سیاسی راه یافت و درسال 1321 شمسی از آنجا فارغ التحصیل شد.
پایان نامهاش را درباره زندگی و اقدامات سیاسی میرزا تقی خان امیر کبیر نوشت که دو سال بعد (1323) با عنوان امیر کبیر و ایران ویا ورقی از تاریخ ایران با مقدمه استادش دکتر محمود محمود به دست چاپ سپرده شد. این کتاب بعدها با عنوان امیر کبیر وایران از سوی انتشارات خوارزمی تجدید چاپ شد و در هر بار، با تجدید نظرهایی از سوی آدمیت روبرو شد به نحوی که آخرین تجدید نظر بر این کتاب را آدمیت در سال 1353 بر آن اعمال و در مقدمه خود به آن اشاره کرد.
آدمیت درحالی که دانشجوی دانشکده حقوق بود در سال 1319 به استخدام وزارت خارجه در آمد تا ضمن کار تحصیلات خود در خارج از کشور را تکمیل کند. نخستین فعالیت اداری- اجرایی آدمیت دبیری سفارت ایران در لندن بود.
وی در کنار ماموریت اداری، به دانشکده علوم سیاسی و اقتصاد لندن رفت و بعد از پنج سال تحصیل در رشته تاریخ سیاسی و فلسفه سیاسی در سال 1951 به درجه دکتری دست یافت.
آدمیت پس از این دوران به تهران بازگشت در سال 1328 به معاونت اداره حقوقی وزارت امور خارجه منصوب شد.
این مسئولیت چندان به طول نینجامید به نحوی که دو سال بعد در دولت مرحوم دکتر مصدق (1330) به نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد و سپس وزیر مختاری در آن جا تعیین شد.
این ماموریت تا سال 1338 ادامه داشت و وی در این سالها (1955) دومین اثر خود را با عنوان «جزایر بحرین؛ تحقیق در تاریخ دیپلماسی و حقوق بینالملل» به زبان انگلیسی در نیویورک منتشر کرد.
شرکت در چندین کنفرانس و انجام وظیفه در مقام داور بینالملل دیوان دائمی حکمیت لاهه از فعالیتهای دیگر آدمیت به شمار میرفت.
مدیرکلی سیاسی با مقام سفیرکبیری (1339)، سفارت کبرای ایران در لاهه (1340) و سفیر کبیری در دهلی نو (1342) از دیگر سمتهای اداری واجرایی آدمیت در خارج از ایران بود که با بازگشت به ایران و دریافت سمت مشاور عالی سیاسی (1344) پایان یافت.
فریدون آدمیت بعد از مدتی تقاضای بازنشستگی کرد و از اواخر دهه 40 تمامی وقت و انرژی خود را صرف مطالعه و تحقیق در عصر مشروطیت کرد و با روش تحقیق علمی و تاریخنگاری انتقادی، ایدهها و جریانات آن دوران را به موضوع مطالعه خود تبدیل کرد.
آدمیت در نزدیک به سه دهه کار پژوهشی توانست برخی از مهمترین رخدادهای و جریانات عصر مشروطه را در نزدیک به 25 کتاب تالیف کند و از این بابت سهمی جدی در هدفمند ساختن و نیز جهت دادن به تاریخ نگاری علمی ایفا کند. از این بابت وی را به حق پدر تاریخ نگاری نوین ایران باید نام نهاد.
آدمیت برای مدتی از بیماری آمفیزم رنج میبرد. وی بر اثر شدت یافتن بیماری گوارشی و تنفسی که مدتها به آن ابتلا داشت از چند هفته قبل از مرگ در بیمارستان تهران کلینیک بستری بود و در نهایت در بعدازظهر دهم فروردین سال ۱۳۸۷ در ۸۸ سالگی در این بیمارستان درگذشت و در مقبره خانوادگیاش در بهشت زهرای تهران دفن شد.
دکتر هما ناطق نوشته است که فریدون آدمیت مدت کوتاهی قبل از مرگ توسط دوستی به انگلستان دعوت شد. اما همینکه پای او به لندن رسید، دولت انگلیس پاسپورت و اسناد او را ضبط کرد. فریدون از جان گرنی استاد ایرانشناسی یاری خواست. آقای گرنی هر روز وعده سرخرمن داد که فلان روز پاسپورت را پس خواهند داد، که هرگز ندادند. فریدون سرگشته و سرگردان در لندن بماند. من همه روزه با او در تماس تلفنی بودم. تا اینکه پس از دو سه هفته بعد زنگ زد و گفت: «گرفتار برونشیت شدهام». رفته رفته این برونشیت تبدیل به «آمفیزم» شد. تا اینکه از ایران عطاالله مهاجرانی دستور داد فریدون را بدون پاسپورت و بدون بلیط سوار هواپیما کنند و به ایران برگردانند. فریدون «آمفیزم» را نیز با خود برد.
تاریخ نگاری فریدون آدمیت
«تنها وظیفه ما در برابر تاریخ این است که آن را دو بار بنویسیم.» اگر در بین مورخان و تاریخپژوهان معاصر ایران یک نفر این سخن عبرتآموز اسکار وایلد را الگوی خود کرده باشد به نظر فریدون آدمیت بود.
آدمیت پژوهشگر و اندیشمندی بود که تاریخ را به گونهای ثبت کرد که میل به تاریخنویسی مجدد بخش مهمی از تاریخ ایران را در اهل اندیشه افزود. او به تمام معنا به تاریخ اصالت و اعتباری داد که دست کم تاریخنگاری معاصر با او به نقطه عطف برجستهای دست یافت. اندکی این نقطه عطف و اصالت او به جسارتهای وی به سرک کشیدن به دنیای عرفی و دینی در جامعه ایرانی مربوط میشد. مهارت، بصیرت، دقت و انصاف آدمیت در چرخیدن بر فراز و میان دو دنیای دینی و عرفی، و البته جان به در بردن از پیامدهای آن، حقیقتا شگفتانگیز بود.
اگر آدمیت به بازشناخت میرزافتحعلیخان آخوندزاده، میراحمد طالبوف، میرزا آقاخان کرمانی و امیرکبیر نمیپرداخت، شاید شناخت بسیار محدودی از آنها در جامعه امروز ایران وجود داشت. اگر او برای مفهوم آزادی و اندیشه ترقیخواهی آنچنان که باید سیر تطورات و تحولات جامعه ایران را زیر و رو نمیکرد امروز جامعه ایرانی فقیرتر از آنی بود که به اندیشه دموکراسیخواهی توجه داشته باشد؛ اندیشهای که جامعه بشری قرنها تجربه آن را از سر گذرانده است. اما آنچه که او را در جامعه اهل اندیشه ایرانی به عنوان یک نویسنده منحصر به فرد از دیگران متمایز ساخت، نگارش تاریخ اندیشه معاصر ایران است. شاید از همین رو، محمد قائد در یادنامه آدمیت این نقد و غرض منتقدان را به روشنی پاسخ گفته است.
او نوشته است: «برخی منتقدان آدمیت توجه او به تاثیر فکر و نقش اشخاص در تحولات اجتماعی را حمل به نخبهگرایی کردهاند اما او معتقد به حضور فکر آدم مناسب، در لحظه مناسب، در جای مناسب است.» بدین ترتیب قائد جایگاه و منزلتی برای او ترسیم کرد که کمتر اندیشمندان دیگر چنین بختیار شدهاند. از منظر او «تاریخنگاری آدمیت غیر از فن نقالی است.» روایتی که قائد و دیگر هماندیشان او از آدمیت ثبت کردهاند به یک تعبیر آثار و اندیشههای مترتب بر نوشتههای او را نقطه عطفی برای تاریخنگاری ایران دانستهاند.
انتقادات به فریدون آدمیت
آدمیت مخالفانی از طیف مذهبی و غیرمذهبی دارد. برخی از نیروهای غیرمذهبی ایران به خاطر توجه او به نقش روحانیون در جنبش مشروطه و برخی از مذهبیها هم به خاطر توجه او به نیروهای غیرمذهبی و روشنفکران غیرمذهبی. همچنین برخی از اقلیتهای مذهبی چون بهاییان به خاطر دیدگاههای او دربارهٔ بهاءالله منتقد او هستند و برخی از چپها به دلیل مواضع او، به او انتقاد دارند.
هوشنگ شهابی نمونههایی از نگرش خصمانه آدمیت را نسبت به بهائیان و یهودیان ارائه کرده است. او میگوید نتیجه ملی گرایی شدید آدمیت باعث می شود او تمام اقلیت های مذهبی غیر از زرتشتیان را با قدرت های خارجی مرتبط بداند. شهابی موارد متعددی را نشان داده است که آدمیت منابع اولیه را به گونهای تحریف کرده که با توطئهباوری خود سازگار باشد.
سوءظن آدمیت به یهودیان و بهائیان، در ارزیابی او از سایر مورخان هم بازتاب مییابد. او در پاراگراف ابتدایی کتابشناسیِ اثرِ خود دربارهی امتیاز تجارت توتون و تنباکو ۲-۱۸۹۰، نوشتههای تعدادی از محققان یهودی را بیارزش دانسته و رد میکند. یکی از این پژوهشگران نیکی کدی است که به گفته آدمیت «با کمک هزینهی سازمانی یهودی به مطالعهی سید جمالالدین اسدآبادی (همان افغانی) پرداخت و رسالهای دربارهی قیام تنباکو نوشت».
در جایی دیگر اعلام میکند که یهودی بودن کدی باعث شد تا او دربارهی نقش علمای شیعه در انقلاب مشروطه ۹-۱۹۰۵ مبالغه کند. وی همچنین فیروز کاظمزاده، مورّخی که از قضا بهائی نیز هست، را به «عداوت مفرط» نسبت به ایران و ایرانیان متهم میکند و این احساسات را ناشی از تعلقات دینی او میداند. در واقع، کاظمزاده در اوایل دههی ۱۹۵۰ به علت مذهبش از تدریس در ایران محروم شد، و پس از آن تصدی کرسی تاریخ روسیه را در دانشگاه یِیل بر عهده گرفت.
عباس امانت، استاد تاریخ و مطالعات بینالمللی و صاحب کرسی مطالعات خاورمیانه در دانشگاه ییل، معتقد است که احمد کسروی و متفکران سکولار نسلهای بعد از او مانند جلال آل احمد و فریدون آدمیت اغلب تحتِ پوشش تجددخواهی عُرفی دست به ایجاد نفرت نسبت به گروههای دینی تجّددخواه و ناسازگار با جریان اصلی مذهب بهخصوص بهائیان میزدند. آنها با بیاعتمادی به هر جنبش تجّددخواه دینی که ارزشهای اسلام و خاتمیت آن را زیر سؤال میبرد مینگریستند. نگرش آنها با عدم تحمل تکثرگرایی دینی، علاقهمندی وافر و شرم آور به نظریات توطئه و اتهامات خیانت و بیوطنی علیه بهائیان همراه بود. آنها در موارد اذیت و آزار، خشونت و کشتار وحشیانه بابیان و بهاییان سکوت اختیار میکردند.
عباس امانت همچنین کارهای آدمیت را در رابطه با تاریخ جنبش بابی در کتاب «امیر کبیر و ایران» دارای اشکال میداند. در مقدمه کتاب، آدمیت وعده میدهد که روشی تحلیلی و بدور از تعصب پیش خواهد گرفت و مدعی میشود تحلیلهای تاریخی او واقعگرایانه و منطقی هستند. امانت معتقد است که او این ارزشها را به هیچ وجه رعایت نمیکند.
امانت فصل «داستان باب» از کتاب «امیر کبیر و ایران» را دارای خطاهای واضح تاریخی که از بیدقتی در متدولوژی و اطلاعات ناکافی آدمیت نشئت میگیرد میداند و زبان آدمیت در توصیف تاریخ و عقاید آئین بابی را با ذکر چند نمونه، بسیار جدلی و توهینآمیز توصیف میکند و میگوید: آدمیت تصویری مشوش از مکتب نوین و به اصطلاح مترقی تاریخ نگاری ایران به نمایش می گذارد، مکتبی که خود او از پیشگامان آن است.
به ادعای عبدالله شهبازی، آدمیت آرامش دوستدار را به دلیل اینکه بهاءالله را در زمرهٔ پیامبران بزرگ الهی از جمله موسی، عیسی، زرتشت و محمد میآورد، شارلاتانی میخواند که میخواهد مردم را تحمیق کند.
برخی آثار فریدون آدمیت
آثار آدمیت عبارتند از:
امیر کبیر و ایران 1324 بعدها انتشارات خوارزمی
فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت؛ انتشارات سخن،1340
برخورد عقاید و تکامل پارلمانی در مجلس اول (مجله سخن 1344)
سرنوشت قائم مقام (انتشارات سخن،1344)
سه مکتوب میرزا فتحعلی، سه مکتوب و صد خطابه میرزا آقاخان (مجله یغما 1345)
اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، (انتشارات پیام، 1346)
اندیشههای میرزا طالبوف تبریزی (انتشارات پیام، 1346)
انحطاط تاریخ نگاری در ایران (مجله سخن.1346)
اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده (انتشارات خوارزمی،1349)
اندیشه ترقی و حکومت قانون؛ عصر سپهسالار (انتشارات خوارزمی،1351)[یادی از مدیر انتشارات خوارزمی]
مقالات تاریخی (انتشارات دماوند،1352)
فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران (انتشارات پیام،1354)
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران (انتشارات پیام،1355)
افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار (انتشارات آگاه،1356با همکاری هما ناطق)
عقاید و آرای شیخ فضل الله نوری (کتاب جمعه، شماره 31 سال 1359)
آشفتگی در فکر تاریخی (انتشارات مجله جهان اندیشه، 1360)
شورش بر امتیازنامه رژی (انتشارات پیام، 1360)
مجلس اول و بحران آزادی (انتشارات روشنگران و مطالعات زنان،1370)
تاریخ فکر از سومر تا یونان و روم (انتشارات روشنگران و مطالعات زنان،1375)
دیدگاه