حساسیت معمولی نسبت به صداهای بلند یا منزجرکننده، طبیعی است. اما برخی به هیچعنوان طاقت اینطور صداها را ندارند، در برابر بروز آن عصبی میشوند و به شدت واکنش نشان میدهند. طوریکه حتی ممکن است اطرافیان احساس آزردگی خاطر و ناراحتی کرده و با خود بیندیشند که این فرد برایشان ادا در میآورد.
برخی تحقیقات نشان میدهد که میسوفونیا (نفرت از صدا) ژنتیکی است و بیشتر به صداهای دهانی مربوط میشود. در واقع، برای بیشتر انسانها، دورهمی و میهمانیهای خانوادگی لذتبخش است و یک تجربه عالی محسوب میشود، اما برای مبتلایان به میسوفونیا این وضعیت چندان خوشایند نیست؛ چراکه وقتی در جمعی قرار میگیرند از صداهایی مثل خوردن غذا، باز و بسته شدن درب و خندیدن طولانی رنج میبرند. به همینخاطر، اغلب تنهایی را به رفت و آمد با اقوام ترجیح میدهند.
این اصطلاح در سال ۲۰۰۰ در تمایز با اختلال هراس از صدا (فنوفوبیک) و برای کسانی به کار رفت که اعصابشان با صدا تحریک میشد. البته هنوز روش مشخصی برای درمان کامل میسوفونیا وجود ندارد و علت ابتلا به آن نیز در صددرصد قابل تشخیص نیست. اما محققان معتقدند که نفرت از صدا، به خود صداها مربوط نمیشود. بلکه میتواند ناشی از خاطرات ناخوشایندی باشد که در کودکی برای فرد اتفاق افتاده است.
مثلا ممکن است کودکی از صدای آدامس جویدن مادرش رنج ببرد و به همینخاطر، در بزرگسالی از صدای آدامس جویدن بیزار شده و نسبت به آن واکنش نشان دهد. به هر حال، میسوفونیا میتواند زندگی شخصی و اجتماعی را برای فرد دشوار کند و منتج به از دست دادن موقعیتهای اجتماعی مطلوب شود. از اینرو، برخی پزشکان معتقدند که رفتار درمانی و شناخت درمانی میتواند تا حد زیادی از حساسیت زیاد نسبت به صداهای نامطلوب بکاهد.
اما…
میسوفونیا چیست؟
• میسوفونیا که گاهی آن را ۴S مینامند (Syndrome Selective Sound Sensitivity یا سندروم حساسیت صدایی انتخابی)، شرایط ناتوانکنندهای است که در آن صداهای خاص / محرکهای بصری تکرارشونده خشم بسیار زیاد و یا نفرت را برمیانگیزد.
• این صداها معمولا شامل صداهای دهانی مانند جویدن یا خوردن و آشامیدن با سروصداست، اما صداها از فردی به فرد دیگر متفاوت است، و این فهرست ظاهرا با گذشت زمان طولانیتر و متنوعتر میشود.
• اندوه روانی که مبتلایان به این بیماری احساس میکنند غیرقابل تحمل بوده، ممکن است به احساس شدید گناه، انزوا، افسردگی و حتی ایدۀ خودکشی بیانجامد. انتخاب آیندۀ شغلی نیز برای مبتلایان به این بیماری به دلیل محیطهای محرک محدود است.
• شروع میسوفونیا معمولا قبل از بلوغ جنسی بوده و بین سن ۸ تا ۱۲ سالگی اتفاق میافتد. تحریک اولیه اغلب توسط یک عضو نزدیک خانواده صورت میگیرد.
• ظاهرا مولفۀ ژنتیکی در میسوفونیا وجود دارد؛ اغلب میتوان این مسئله را تا یک نسل قبل ردیابی کرد و دادهها در رابطه با شیوع آن در دوقلوها و تجدید دیدار فرزندخواندهها قابل توجه است.
• مبتلایان اغلب احساس میکنند که در این شرایط تنها هستند و ممکن است فکر کنند دیوانه شدهاند. احساس خجالت اغلب بر میل به صحبت درباره بیماری غلبه می کند.
• در تلاش برای غلبه بر میسوفونیا، استراتژیهای بسیاری مانند گوشگیر، خوردن در تنهایی، ژنراتور تولید نویز سفید، داروهای تجویزی، مواد مخدر / الکل / خوددرمانی، هیپنوتیزم، CBT و درمانهای دیگر مورد آزمایش قرار گرفته که موفقیت بسیار کمی داشته یا اصلا موفق نبودهاند.
• میسوفونیا اغلب با هیپرآکوسیس (عدم تحمل صدا)، وزوز گوش یا دیگر اختلالات شنیداری مرتبط اشتباه گرفته میشود. این صداها بسیار خاص، به ندرت قابل شنیدن، و نویزهای هرروزه هستند که، صرف نظر از بلندی آن، نباید دردسرساز باشند.
• متخصصین مراقبتهای بهداشتی به افراد مبتلا به میسوفونیای بسیاری گفتهاند که مشکل آنها روانشناختی است و اهمیت آن را نادیده گرفتهاند، که اغلب به دلیل عدم درک و شناخت وضعیت است.
• فرضیهای که در حال حاضر آن را بررسی میکنیم این است که میسوفونیا نوعی اختلال عصبشناختی است که در آن سیگنالهای شنیداری تکرارشونده رفلکس جنگ یا گریز را برمیانگیزند.
نشانهها و محرکهای میسوفونیا
میسوفونیا – به معنی نفرت از صدا – را میتوان حساسیت شدید به صداهای پسزمینه یا محرکهای بصری تعریف کرد که معمولا توسط دیگران نادیده گرفته میشود. مهمتر از ناتوانی فرد در جلوگیری از محرک آزاردهنده واکنش عاطفی منفی حادی است که نتیجۀ در تماس بودن با محرک تجربه میشود.
این واکنش سیل عاطفی بازتابی خشم و وحشتی است که با طوفانی از واکنشهای جنگ یا گریز بزرگتر میشود. هجوم آدرنالین، برافروختگی چهره، تپش قلب و یا لرزش و نیاز به حمله یا فرار فیزیکی مواردی است که اغلب تجربه میشود. افکار نگران مبنی بر این که این بازتاب واکنش عاطفی با توجه به بیضرر بودن محرک آزاردهنده غیرمنطقی است پس از پاسخ جنگ یا گریز با تمام نیرو به ذهن میرسد. قربانیان میسوفونیا ممکن است “دائما با خود حرف بزنند” تا عادی و آرام بمانند یا از تکنیکهای دیگر کنار آمدن با این وضعیت استفاده کنند.
اکثر محرکها از نظر مردم عادی بیضرر بوده و یا بخشی از زندگی روزمره به حساب میآیند، اما برای فرد مبتلا به میسوفونیا، این محرکها بار فوق العاده سنگینی است. اغلب از قیاس کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه برای توصیف این پاسخ پریشان استفاده میشود.
گاهی، فرد مبتلا مجبور به انزوا و دوری از جمعیت و محرکهای آزاردهنده میشود، نه به انتخاب خود بلکه به اضطرار و اجبار. بسیاری از مناسبتهای اجتماعی کنار میکشند زیرا فکر وجود یک محرک آنها را ترسانده و مضطرب می کند. روابط به دلیل سوءتفاهم و منفی بودن از هم پاشیده و خراب میشود. فرصتهای کاری نیز ممکن است کاهش یافته یا از دست برود.
وقتی از یک فرد مبتلا میپرسند که چه حالی دارد اغلب از سطوح سنگین گناه و آشفتگی که به دلیل واکنشهایشان احساس میکنند، ترس از دست دادن تحمل و افزایش محدودیتهایی که به دلیل این وضعیت بر آنها تحمیل می شود با جزئیات تعریف می کنند.
اگرچه فهرست اولیۀ محرکها بر صداهای آرام یا صداهای خوردن و مربوط به بدن تمرکز داشت، اکنون مشخص شده که لیست محرکهای دیداری و شنیداری که ممکن است چنین واکنشهایی را برانگیزد همچنان در حال افزایش است. هر کسی که به این وضعیت مبتلاست به یک اندازه تحت تاثیر قرار ندارد، بعضیها تحت تاثیر صداهایی که دیگران را آشفته میکند قرار نمی گیرند، و بعضی هم هیچ واکنش منفی به محرکهای بصری نشان نمیدهند ولی صداها کاملا آنها را از پا درمیآورد.
در این جا مثال هایی از محرکهای شایع ارائه میدهیم. به احتمال زیاد شما خیلی از این موارد را در لیست محرکهای خود ندارید. اگر فکر میکنید مطلع شدن از صداهای محرک جدید به هر شکلی ممکن است برایتان دردسر ساز باشد، لازم نیست این لیست را بخوانید.
دهانی و خوردن
“ها” کردن پس از نوشیدن، آروغ زدن، جویدن، صدای خرد کردن (یخ یا غذاهای سفت)، قورت و قورت کردن، جویدن آدامس و ترکاندن آن، صدای بوسه، ناخن جویدن، کشیدن دندان به قاشق و چنگال یا بشقاب، ملچ و ملوچ کردن، هورت کشیدن، لیسیدن، تف کردن، مکیدن (یخ و غیره) بلعیدن، حرف زدن با دهان پر، مسواک زدن، کشیدن نخ دندان، مکیدن دندان، مکیدن لب، صداهای دهان خیس، دندان قروچه، صاف کردن گلو، کلیک کلیک فک.
تنفس / بینی
خرخر، ناله، جیغ، تنفس آرام یا بلند، فینفین، خرناس، خروپف، عطسه، حرف زدن آرام یا بلند، صداهای گوشخراش، تنفس پُر، سکسکه، خمیازه، سوت کشیدن بینی، خسخس.
آوایی
همهمه، حرف زدن گنگ و مبهم، صداهای تودماغی، استفاده بیش از حد از کلماتی چون اممم یا آآه (کلمات تکراری)، صداهای صفیری یا هیسی (صداهای س، پ، ت، چ، ک، ب)، آوازخواندن، صداهای خشدار، صداهای آرام پچپچ مانند، سوت زدن.
محیطی
متفرقه: کلیک کلیک پیامک زدن (موبایل)، کیبورد / ماوس، ریموت تلویزیون، کلیک کلیک خودکار، صدای نوشتن، پاره کردن / خشخش کاغذ، تیک تیک ساعت، صدای زنگ موبایل.
وسایل فلزی: به هم خوردن ظروف، خوردن قاشق و چنگال به دندان، خوردن قاشق و چنگال فلزی به بشقاب یا دیگر وسایل فلزی، صدای پول خرد داخل جیب.
پلاستیک: فشار دادن بطری آب، زمین زدن توپ.
کاغذ یا پلاستیک روکش: خشخش / پیچاندن کیسه پلاستیکی، باز کردن یا مالیدن کیسههای پلاستیک، پیچاندن بستهبندی غذا.
ماشین: بیکار نشستن برای مدت طولانی، صدای بیپ بیپ موقع قفل شدن در ماشین، به هم خوردن در ماشین، کلیک کلیک چراغ راهنما.
وسائل سنگین: ماشین چمنزنی، دمندۀ برگ، یخچال، تهویه هوا، اره برقی.
صداهای ضربهای: صدای دیگران، صدای گرفتۀ باس (بم) موسیقی یا تلویزیون که از آن طرف دیوار به گوش میرسد، به هم خوردن در / پنجره، تلپ تلپ بازی بسکتبال، ضربه زدن به توپ در بیسبال.
صدای حیوانات: پارس سگ، صدای پرندگان، جیرجیرک، قورباغه؛ لیس زدن، نوشیدن، ملچ و ملوچ، خوردن، نالۀ سگ یا گربه، سگی که خودش را میخاراند یا ککهایش را گاز میگیرد و پنجه میکوبد.
نوزاد: گریه نوزاد، غان و غون کردن نوزاد، بزرگترهایی که مثل بچهها حرف میزنند، جیغ کشیدن بچهها.
تلویزیون: صدای بلند رادیو، تلویزیون و MP3 پلیر
مربوط به حرکت بدن
حرکت دادن پا (پای خشک روی کف / فرش) یا کوبیدن پا، بشکن زدن، کشیدن پا، پاشنهها، پشتک، شکاندن بندها و مفاصل انگشتان، پلک زدن، ناخن خوردن، ناخن گرفتن.
بصری (مربوط به صدا)
خوردن، جویدن آدامس
بصری (الزاما به صدا مربوط نمیشود)
بیقراری، پیچاندن مو، حرکاتی که از گوشه چشم مشاهده میشود، حرکات تکرارشوندۀ پا یا بدن، حرکت فک / جویدن فک.
دیدگاه