امروز: یکشنبه, ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 282618
۲۱۲
۱
۰
نسخه چاپی
احمدی، دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل

چین شاید احساس می‌کند که در ایران برایش رقیبی وجود ندارد که لازم باشد برای رقابت با آن به تهران امتیاز دهد

چین شاید احساس می‌کند که در ایران برایش رقیبی وجود ندارد که لازم باشد برای رقابت با آن به تهران امتیاز دهد

جمعه گذشته، رییس جمهور چین در پی سفر خود به عربستان، پای دو بیانیه مشترک دو و چندجانبه را با عربستان و شورای همکاری خلیج فارس امضا کرد. در این دو بیانیه که واکنش‌های انتقادی زیادی را به همراه داشت، علاوه بر مسائل دوجانبه، در بخشی از آن به موضوع ایران اشاره شده بود؛ از جمله جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، ضرورت همکاری تهران با آژانس و لزوم خودداری ایران از دخالت در امور داخلی سایر کشورها.

در بیانیه مشترک چین با سعودی و شورای همکاری خلیج فارس در چهار بند به مسائل مربوط به ایران پرداخته شد که در بند ۱۲ آن در خصوص ادعای امارات متحده عربی درباره جزایر سه گانه ایران آمده است: رهبران بر حمایت خود از همه تلاش‌های صلح‌آمیز از جمله ابتکار و تلاش امارات متحده عربی برای دستیابی به راه‌حلی مسالمت‌آمیز در موضوع جزایر سه‌گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) از طریق مذاکرات دوجانبه با رعایت موازین حقوق بین الملل و حل این موضوع با رعایت مشروعیت بین المللی تأکید کرده‌اند.

با این مقدمه به سراغ کوروش احمدی، دیپلمات سابق ایران در سازمان ملل و درخصوص علت و پیامد این موضع‌گیری چین در قبال ایران، به گفتگو نشسته‌ایم.

آقای احمدی! علل نزدیک شدن چین و عربستان به یکدیگر چیست؟

عربستان و چین در یک مورد مهم با یکدیگر هم‌سویی و هم‌جهتی پیدا کرده‌اند و آن هم اولویت قائل بودن برای مولفه اقتصاد در قدرت ملی است. چین طی چهار پنج دهه گذشته، همیشه اولویتش اقتصاد بوده و به دنبال رشد صلح‌آمیز بوده است. یعنی یک مگااستراتژی داشته که آن این بوده که در شرایط صلح و آرامش بر توسعه و رشد اقتصادی متمرکز شود و وارد منازعات، اختلافات سیاسی و ژئوپلیتیک نشود.

در دوره اخیر، به ویژه از زمانی که محمد بن سلمان رهبری در عربستان را بر عهده گرفته، عربستان هم اولویت را به اقتصاد داده و مولفه اقتصاد را در صدر اولویت‌ها قرار داده است. همچنین پنج عضو دیگر شورای همکاری خلیج فارس هم از گذشته چنین سیاستی داشته‌اند؛ بنابراین الان تمرکز این شش کشور شورای همکاری از یک سو و تمرکز چین از سوی دیگر بر اقتصاد است.

در همین رابطه عامل دیگر نزدیک شدن چین و عربستان به یکدیگر در چارچوب همین اولویت اقتصادی، این است که عربستان در فکر دوره بعد از کاهش اهمیت نفت در اقتصاد دنیا به علت مسائل زیست محیطی و نیز کاهش منابع نفتی است و چشم انداز ۲۰۳۰ در این رابطه در دستور کار دولت عربستان قرار گرفته است.

در این چارچوب عربستان متنوع کردن منابع اقتصادی‌اش را در دستور کار قرار داده که خود فاکتور مهم دیگری است که فرصت‌های جدیدی برای شرکت‌های چینی به منظور فعالیت در عربستان در حوزه‌های مربوط به فناوری پیشرفته، ارتباطات، ساخت و ساز، بهره‌برداری از منابع نفتی و... فراهم می‌کند.

البته این مهم در مورد همه کشور‌های نفت‌خیز عضو شورای همکاری صدق می‌کند. فاکتور دیگر سردی است که در چند سال گذشته در روابط امریکا و اروپا با عربستان سایه انداخته است. مشخصا بایدن برخورد انتقادی تندی با عربستان داشته و از جمله اینکه در مورد قتل خاشقچی معتقد بود که عربستان را باید در جهان "مطرود" کرد. بعلاوه، در ۹ ماهه اخیر و بعد از جنگ اوکراین نیز اختلافاتی جدی بین دو کشور در مورد سیاست‌های نفتی و نحوه برخورد با روسیه و اوپک پلاس ایجاد شده است.

به طور کلی در ارتباط با حقوق بش نیز همیشه عربستان مورد انتقاد کاخ سفید و کنگره و رسانه‌های آمریکا قرار داشته است. به این ترتیب مجموعه‌ای از این دلایل جدید به اضافه دلایل قدیم و در راس آن‌ها وابستگی چین به نفت و گاز خلیج فارس سبب شده است که شاهد چنین تحولی در روابط بین شورای همکاری خلیج فارس با چین باشیم.

آیا ممکن است اتفاقات داخل ایران بر امضای چین پای این بیانیه مشترک با عرب‌ها تاثیری گذاشته باشد؟

یک سوی دیگر معادله، موقعیت ایران است. شاید برداشت چین این است که با توجه به تخریب روابط ایران با کشور‌های غربی و همسو با غرب و عدم احیای برجام، امکان اینکه روابط ایران در آینده نزدیک یا حتی در آینده میان مدت با کشور‌های غرب بهبود پیدا کند و این کشور‌های غربی بتوانند برای چین رقیبی در ایران شوند، تقریبا منتفی است. در نتیجه چین شاید دارد احساس می‌کند که رقیبی برایش در ایران وجود ندارد که لازم باشد برای رقابت با آن به ایران امتیاز دهد. این در حالی است که کشور‌های عربی با همه دنیا کار می‌کنند و رقیب برای چین در این کشور‌ها زیاد است.

مسئله دیگر تحریم است؛ با وجود تحریم امکان اجرای موافقتنامه ۲۵ ساله وجود ندارد. این موافقتنامه در بهترین حالت یک یادداشت تفاهمی بین ایران و چین بود که باید مورد به مورد قرارداد بسته و عملیاتی می‌شد. مادامی که تحریم و دورنمای احیای برجام تیره و تار است، چین احساس می‌کند که فرصت‌های اقتصادی چندانی در ایران نخواهد داشت و در نتیجه حساب زیادی روی ایران نمی‌کند، جز فروش کالا که امکان آن هم در هر حال فراهم است.

فاکتور آخر، اعتراضات در داخل ایران است. شاید تصور چین این است که ایران در داخل خود درگیر است و اساسا فرصت، امکان و اهرمی برای اینکه در سیاست خارجی فعالیت خاصی داشته باشد را ندارد و عمده فعالیت‌هایش در حوزه خارجی، محدود به تنازعات ژئوپلیتیک در حوزه عربی خاورمیانه است؛ و این‌ها از اقتصاد که اولویت چین است، دور است؛ بنابراین به این دلایل ایران از نظر اقتصادی یک شریکی که نفع زیادی برای چین داشته باشد، نیست. بر این اساس قاعدتا چینی‌ها نباید مشکلی در اینکه راه خود را از ما جدا کنند و به شورای همکاری از جیب ما امتیاز دهند، دیده باشند.

چرخش سیاسی چین به سمت عربستان چه پیامدی برای ایران دارد؟

یکی از سیاست‌هایی که چین تاکنون و به طور قاطع دنبال کرده، این بوده است که در منازعات ژئوپلیتیک و اختلافات سیاسی موضع‌گیری نکند.

چین نه در دعوای میان اعراب و اسرائیل موضع‌گیری کرده و نه تا پیش از این در دعوای بین ایران و کشور‌های عربی خلیج فارس و در اختلافات عرضی و مرزی بین کشور‌ها هیچ گونه موضع گیری کرده بود. حال اینکه بر خلاف عادت و رویه‌ای که تا الان داشته، این دو بیانیه مشترکی با عربستان و با شورای همکاری خلیج فارس را امضا و به نفع کشور‌های عربی موضع‌گیری کرده است و این یک تحول مهم و جدید است و حکایت از این دارد که اولویت چین، عربستان و شورای همکاری خلیج فارس است؛ تا حدی که حاضر شده است در دعوا‌های سیاسی که این کشور‌ها با ایران دارند، جانب آن‌ها را بگیرد. در نتیجه، این موضع‌گیری درمورد سه جزیره ایرانی توسط کشوری که عضو دائمی شورای امنیت است، یک تحول بسیار مهمی است که وزارت خارجه و مقامات مسئول باید به طور جدی در این مورد، عواقبش و اینکه چه شد که به این مرحله رسیده‌ایم، فکر کنند و تصمیم گیرند.

عده‌ای معتقدند که توافق ۲۵ ساله ایران با چین و عضویت در شانگهای، باید عامل بازدارنده چین برای گرفتن چنین موضوعی می‌بود. نظر شما در این خصوص چیست؟

در مورد توافق ۲۵ ساله، همانطور که پیشتر عنوان کردم، باید عملیاتی و اجرایی شود. یعنی از حالت یادداشت تفاهم خارج شود و امکان اینکه شرکت‌های چینی، بدون مانع تحریم به ایران بیایند و با طرف‌های ایرانی قرارداد ببندند، وجود داشته باشد؛ بنابراین در شرایطی که خبری از احیای برجام نیست و تحریم‌ها ادامه دارد، این توافق‌نامه موضوعیتی ندارد. در مورد شانگهای هم باید بگویم که تمرکز شانگهای همیشه بر به اصطلاح «سه شر»، یعنی اختلافات مرزی، افراط‌گرایی و تروریسم بوده است.

همچنین سازمان شانگهای به این دلیل ایجاد شد که بعد از فروپاشی شوروی برای چین و روسیه و کشور‌های آسیای میانه مشکل افراط گرایی و اختلافات مرزی و ترویسم به وجود آمد. سازمان شانگهای هیچ وقت از نظر اقتصادی موفق نبوده و حاصلی نداشته است. مسئله دیگر این است که باید یک سری از کنوانسیون‌ها و موافقت‌نامه‌هایی که در چارچوب شانگهای نهایی شده است را مجلس ایران تصویب کند تا عضویت ایران در این سازمان عملی شود؛ بنابراین ایران هنوز عضو نیست و در نتیجه شانگهای با ویژگی‌های کنونی، موضوعیت چندانی ندارد و نمی‌تواند کمک خاصی بکند.

در مجموع اگر هم عضو بشویم در نهایت سازمان شانگهای عمدتا یک مجمع برای گفت و گوست و با توجه به اینکه تمرکزش بر سه موضوع مورد اشاره است و تقریبا این موضوعات در آسیای میانه حل شده‌اند، نمی‌تواند تاثیر چندانی روی رابطه ایران و چین و چین و شورای همکاری داشته باشد.

انتهای پیام

  • منبع
  • انتخاب

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید