تجاوز به همسر که همچنین «تجاوز به زن» یا «تجاوز به زوجه» نیز نامیده میشود، نوعی رابطه جنسی اجباری و بدون رضایت است که فرد مرتکب همسر قربانی است.
تجاوز جنسی
ژانت شیبلی هاید در کتاب روانشناسی زن ۱۹۹۶ تجاوز جنسی را اینگونه تعریف میکند: دخول دهانی، مقعدی، مهبلی بدون رضایت که با زور صورت میگیرد و یا از طریق تهدید به آسیبرساندن جسمانی اعمال میشود و یا هنگامی انجام میگیرد که قربانی قادر به بیان موافقت خود نباشد، قربانی قادر به بیان رضایت خود نیست، شاید به این دلیل که مست و ناهشیار است و یا نوعی دارو را به میزان زیاد مصرف کرده است.
انواع تجاوز جنسی
• تجاوز بیگانه
• تجاوز در قرار عاشقانه
• تجاوز زناشویی
تجاوز بیگانه همان مفهوم رایج تجاوز یا تجاوز به عنف است که مردی ناآشنا زنی بیپناه و درمانده را میرباید یا در مکانی خلوت گیر میاندازد و او را مورد آزار و اذیت جنسی قرار میدهد.
تجاوز آشنا یا تجاوز در قرار عاشقانه (Date Rape) اگر پسری جوان، اعتماد دوست دختر خود را جلب کند و او را به قرار خلوتی به ظاهر عاشقانه بکشد و در آنجا با وعده ازدواج، تهدید به جدایی، خوراندن مشروب الکلی و دارو و یا به کار بردن زور و خشونت، مجبور به نزدیکی جنسی کند، تجاوز آشنا صورت گرفته است.
تجاوز زناشویی (Marital Rape) در این نوع تجاوز، شوهر قدرت و زور خود را به کار میگیرد تا با همسرش که راضی به رابطه جنسی نیست، نزدیکی کند.
تجاوز جنسی زناشویی
تجاوز جنسی زناشویی از جمله مواردی است که سازمان ملل، مبارزه با آن را در قالب اعلامیه ی حذف خشونت علیه زنان منتشر کرده است که با توجه به رشد تعداد کشورهایی که تجاوز جنسی را جرم انگاری کرده اند، این مسأله به مرز تبدیل شدن به یک الزام بین المللی رسیده است.
برداشت اکثر افراد درباره ی رابطه ی جنسی اجباری در فرایند زناشویی آن است که با تجاوز واقعی مرتبط نمی باشد، وقتی بحث تجاوز مطرح می شود، در ذهن افراد تصور فردی غریبه با اسلحه در حالت حمله و تهدید جانی برای زنان مجسم می شود، ولی در خصوص رابطه ی جنسی اجباری در فرایند زناشویی نوعی ناخشنودی نه چندان جدی به همراه جر و بحث زناشویی به ذهن متبادر می شود. در واقع اغلب مردم به سبب اینکه در ذهنشان تجاوز زناشویی امری جدی نیست بدان توجه نمی کنند و در نظر اکثر افراد این مسأله نوعی عدم توافق بر سر رابطه ی جنسی است که مرد برنده ی آن است و تصوری خوشبینانه مثل کمی خشونت مبهم به همراه کمی درد و رنج از مسأله دارند و اجبار صورت گرفته در نظرشان انتزاعی است و معمولا در توصیف آن جملاتی خنثی را بکار می برند مثلاً او را مجبور یا وادار کرد. در واقع این عمل نوعی سانسور کلیشه ای است که محصول جهل و درک ناصحیح است.
اگرچه تجاوز جنسی زناشویی یکی از اشکال شایع و جدی خشونت علیه زنان است و در اعلامیه حذف خشونت علیه زنان، قطعنامه 48/104 مجمع عمومی سازمان ملل متحد مصوبه 20 دسامبر 1993 در ماده 2 بند الف، مسأله تجاوز جنسی زناشویی (marital rape) به عنوان مصداقی از خشونت مطرح شده است اما در اکثر کشورها به دلیل عدم توجه قانون نسبت به این حق، افراد خود را محق به تجاوز و بهره کشی جنسی از همسر خود می دانند و اکثر مردم این مسأله را جدی نمی گیرند.
به عنوان مثال باب ویلسون - سناتور سابق آمریکایی - معتقد بود اگر نتوانی به همسر خود تجاوز کنی پس اجازه تجاوز به چه کسی را داری؟
خشونت جنسی در سراسر جهان رخ می دهد، نتایج پژوهش ها و آمار موجود حاکی از آن است که از هر چهار نفر یک نفر مورد خشونت جنسی توسط شریک صمیمی خویش قرار می گیرد. بر اساس تحقیقاتی دیگر 34 % از زنان رابطه ی جنسی ناخواسته با همسر خود را تنها به سبب اینکه جزو تعهدات زناشویی است انجام می دهند. بر اساس آمار مرکز تحقیقات بین الملل 25% زنان و 7/5% مردان اذعان داشتهاند که توسط همسر یا شریک صمیمی خود مورد تجاوز قرار گرفته اند.
پیامدهای تجاوز جنسی زناشویی
بررسیهای علمی نشان داده است که زنانی که همسرانشان آنها را به زور وادار به رابطه جنسی میکنند دچار آسیبهای هیجانی، جسمانی و رفتاری زیر میشوند:
• آسیب های هیجانی: افسردگی، ترس، اضطراب، کاهش اعتماد به نفس، احساس گناه، خشم، سرکشی و سرزنش خود.
• آسیب های جسمانی: سردرد، تنش عضلانی، به هم خوردن معده (تهوع)، دردهای ناحیه تناسلی، زخمهای گوناگون بدنی و بارداری ناخواسته.
• آسیب های رفتاری: پرخاشگری، اقدام به خودکشی، سوءمصرف مواد، گوشهگیری، اختلال خوردن، بیخوابی یا پرخوابی.
انگیزه تجاوز جنسی زناشویی
اولین سوالی که در خصوص چیستی هر پدیده مطرح می شود، انگیزه ای است که سبب وقوع آن می گردد. در واقع نفع یا ذوقی که مجرم را به ارتکاب جرم سوق می دهد، انگیزه ارتکاب جرم می گردد. در خصوص تجاوز جنسی زناشویی بر اساس تحقیقات انجام شده سه خصوصیت بارز در مردانی که همیرانشان را مورد تجاوز جنسی زناشویی قرار می دهند وجود دارد:
1. مردانی که به سبب خشم غیر قابل کنترل انگیزه این عمل را پیدا کرده اند.
2. مردانی که از این عمل به عنوان ابزاری برای سلطه بر همسرانشان استفاده می کنند و آن را اعتباری برای قدرتشان می پندارند.
3. مردانی که نسبت به عمل جنسی وسواس داشته و از لحاظ جنسی منحرف و یا دارای سادیسمی هستند. همچنین عوامل دیگری نظیر، حسادت جنسی، به کار بردن اهرم خشونت جهت تنبیه طرف مقابل، نشان دادن قدرت و برتری و محق دانستن خود بنا به قرارداد ازدواج را می توان از انگیزه های تجاوز جنسی دانست.
تاریخچه تجاوز جنسی زناشویی
موضوع تجاوز زناشویی اولین بار در سال ۱۹۷۵، پس از شکایت خانم گرتا رایداوت از همسرش، به خاطر عملی که آن را تجاوز در بستر زناشویی مینامید، مطرح شد. پیش از آن مسیحیان، طبق تعالیم سنت پل پذیرفته بودند که زن باید خود را به شوهرش عرضه کند و در برابر تقاضای جنسی او مقاومتی نشان ندهد و آموزه لرد ماتیوهال (قرن ۱۷) را باور داشتند که شوهر نمیتواند به خاطر وادار کردن همسر قانونی خود به برقراری رابطه جنسی مقصر شناخته شود زیرا زن و مرد با عقد رسمی زناشویی بر این امر یعنی مقاربت جنسی توافق کردهاند.
همان سال ایالت داکوتای جنوبی در آمریکا اولین قانون علیه تجاوز زناشویی را تصویب کرد و تا سال ۱۹۹۳ تمام ۵۰ ایالت به طور رسمی آن را مصوب کردند. در دسامبر ۱۹۹۳ کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در بیانیهای خشونت علیه زنان را منع کرد و تجاوز زناشویی را جزو خشونت به حقوق بشر به حساب آورد. در ۱۹۹۷ یونیسف گزارش داد که ۱۷ کشور تجاوز زناشویی را جرم شناختهاند. در سال ۲۰۰۳، UINIFM اعلام کرد که ۵۰ کشور جرم بودن این عمل را پذیرفتهاند. سرانجام در سال ۲۰۰۶ دبیر کل سازمان ملل متحد خبر داد که تجاوز زناشویی در ۱۰۴ کشور جهان تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد.
صدمات جسمانی و روحی تجاوز جنسی زناشویی
سوءاستفاده مزمن جسمی، جنسی یا روانی پس از پایان تجاوز جنسی زناشویی، تأثیر طولانی مدت بر زنان دارد. مرگ یکی از عواقب ناشی از تداوم خشونت جنسی از سوی همسر می باشد. خشونت به طور مستقیم و از طریق صدمات و حملات فیزیکی ممکن است بر سلامت زن تأثیراتی از جمله درد مزمن، شکستگی استخوان، ورم مفاصل، نقص شنوایی یا بینایی، تشنج یا سردردهای مکرر بگذارد و همچنین تأثیرات مخربی در مغز از جمله اختلال خواب، سر درد، سرگیجه، افسردگی، تحریک پذیری، اضطراب، تغییرات اجتماعی یا جنسی یا رفتاری، مشکلات گفتاری، اختلال شناختی و مسائل مربوط به حافظه بگذارد.
خشونت جنسی که اغلب با شریک زندگی رخ می دهد می تواند منجر به صدمات واژن و یا مقعد، افزایش سطح استرس، اختلال عملکرد و مشکلات سیستم ایمنی بدن، افسردگی و افزایش خطر عفونت باکتریایی بیانجامد.
بر اساس تحقیقات انجام شده:
ترس از خشونت، مانع بزرگی برای مستقل کردن زنان به شمار می آید. این ترس موجب می شود تا زنان پیوسته درصدد برخورداری از پشتیبانی مردان باشند اما این پشتیبانی نیز در موارد بسیاری، آسیب پذیری و وابستگی بیشتر زنان را به دنبال دارد و مانع اصلی توانمند شدن زنان است.
زنان خشونت دیده به اجبار، خشونت شوهر نسبت به خود را از سایر مردم پنهان می دارند، افزون بر این نقش انفعالی دارند، نسبت به همسران خود مطیع و فرمانبردارند، اما بعدها به خرابکاری دست می زنند. آنان خشم خود را سرکوب و در نقطه ی دیگر ابراز می دارند. آنان موجوداتی بی پناهند و قادر به تغییر وضعیت زندگی خود نیستند و پیوسته بر این باورند که هر اقدامی وضع آنها را بدتر می کند. اینگونه زنان پیوسته خود را شماتت می کنند و اغلب خود را مسئول مشکل ها و نابسامانی های زندگی زناشویی می دانند.
دیدگاه