امروز: شنبه, ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 286249
۳۱۴
۱
۰
نسخه چاپی

دیدگاه بودریلار در مورد واقعیت و فرا واقعیت در فرهنگ پست مدرن

دیدگاه بودریلار در مورد واقعیت و فرا واقعیت در فرهنگ پست مدرن

 یکی از ادعاهای اصلی پست مدرنیست ها در انتقال از فرهنگ مدرن به فرهنگ پست مدرن این است که مردم باید به جای تولید کننده، مصرف کننده در نظر گرفته شوند. افزون بر این چنین پنداشته می شود که جوامع صنعتی پیشرفته یا فراصنعتی، صرف فراوانی کالاها و خدمات در دسترس، انتخاب های مصرف تصورناپذیری را ایجاد می کند.

ژان فرانسوا لیوتار می نویسد: التقاط گرایی، درجه صفر فرهنگ عمومی معاصر است: آدم به ریگی گوش می دهد، فیلم وسترن تماشا می کند، ناهار مک دونالد می خورد و شام غذای محلی، در توکیو عطر پاریس به خود می زند و در هنگ کنگ لباس های رترو می پوشد. دانش موضوعی است مربوط به بازی های تلویزیونی.

بودریلار، درباره الگوی دیسنی لند

فرهنگ معاصر در جوامع صنعتی پیشرفته اغلب اشباع شده از طریق رسانه ها، سرگرمی و نظام های نوین اطلاعاتی، توصیف می شود. پرسش این است که پی آمدهای این اشباع چیست؟

ژان بودریلار، استاد پیشین جامعه شناسی دانشگاه نانتر، که از گذشته مارکسیستی خود گسست تا جایگان خود را در میان نظریه پردازان پست مدرن مستحکم سازد، استدلال کرده است که این اشباع به ایجاد جهانی منجر گردیده است که در آن تفاوت میان واقعیت و انگاره ها، نشانه ها و شبیه سازی های واقعیت از میان رفته است. این امر به ایجاد آن چه بودریلار و صورت های خیال می نامد منجر می شود، یعنی بازتولید یا شبیه سازی های واقعیت که تشخیص آنها از واقعیت دشوار یا غیرممکن است.

نتیجه ظهور چیزی است که او آن را فراواقعیت می نامد. این اصطلاح به مفهوم چیزی است که در عین حال که واقعی نیست، واقعی تر از واقعی است. استیون بست و داگلاس کلنر مثال زیر را درباره این که منظور بودریلار از فراواقعیت چیست می آورند:

مثلا در دنیای تلویزیون انگاره یا الگوی دکتر گاهی به جای پزشک واقعی گفته می شود. بدین سان رابرت یانگ، که نقش دکتر ولبی را بازی می کرد، هزاران نامه که از او راهنمایی پزشکی خواسته بودند دریافت کرد. او بعدا در روزنامه ها آگهی داد و درباره معجزات قهوه بدون کافیین خوانندگان را راهنمایی می کرد.

این نمونه نشان میدهد که چگونه انگاره واقعی در نظر گرفته می شود یعنی با واقعیت در می آمیزد و یکی می شود، اما بودریلار می گوید که دوران پست مدرن با ایجاد صورت های خیال مشخص می گردد یعنی دنیاهای اجتماعی فراواقعی که مرجعی واقعی متکی یا وابسته نیستند. اگرچه می توان غذا خوردن در رستوران های سرپایی، پارک های موضوعی و مراکز خرید را نمونه های صورت های خیالی دانست، به نظر بودریلار ناب ترین نمونه دیسنی لند است زیرا این سرزمین جادویی نسخه ای تکراری و حاکی از اشاره به واقعیتی خارج ازدیسنی لند نیست.

تحلیل گران غیر پست مدرن فرهنگ ممکن است با بسیاری از آنچه بودریلار تا این جا گفته است موافق باشند اما او سپس به تعمیم هایی می پردازد که وی را در معرض انتقاد قرار می دهد. این تمایل به تعمیم هنگامی به خوبی آشکار می گردد که بودریلار می گوید: دیسنی لند به گونه ای خیالی ساخته شده است تا ما را وادارد باور کنیم که بقیه جاها واقعی است حال آنکه درواقع لس آنجلس و تمام آمریکا که آن را احاطه کرده است دیگر واقعی نیستد بلکه از نوع فراواقعی و شبیه سازی هستند.

فراموش نکنیم که زیمل فراغت را عرصه بسیار مهمی از زندگی اجتماعی می دانست اما عقیده داشت که فعالیت های اوقات فراغت از عرصه مادی کار جداست. بودریلار کاملاً برعکس بر آن است که این تمایز امروز بی معنی است، زیرا او جهان را تقریبا به طور کامل برحسب مصرف در نظر می گیرد. بدین سان بودریلار با گسستن کامل از گذشته مارکسیستی خود می نویسد: شما دیگر بی رحمانه از زندگی روزانه جدا نمی شوید تا به ماشین ها تحویل داده شوید، بلکه در واقع یک پارچه می شوید، کودکی شما، عادت های تان، روابط انسانی شما، غرایز ناخودآگاه تان، حتی رد کردن کار از جانب شما...در هر صورت هرگز به حال به حال خود رها نمی شوید، دیگر کار از کار گذشته است، نظام اجتماعی شدن کامل است، نیروی کار دیگر به گونه ای خشن خرید و فروش نمی شود، بلکه طراحی، بازاریابی و دادوستد می شد. بدین سان تولید به نظام علائم مصرفی می پیوندد.

تعیین این که نگرش بودریلار به فرهنگ پست مدرن چیست آسان نیست. جفری الکساندر او را استاد هجو و استهزا می نامد، آنجا که تمام جهان غرب به دیسنی لند تبدیل می شود. استورات هال عقیده دارد که بودریلار پست مدرنیته را ستایش می کند، در صورتی که داگلاس کلنر در آثار او ماتم گرفتن و پذیرفتن جبری نظم جدید اجتماعی را با این که کابوسی بیش نیست مشاهده می کند.

تشخیص تصویر تقریبا ناخوشایندی که بودریلار از نقش افراد در فرهنگ پست مدرن ترسیم می کند آسان تر است. چنان می نماید که نقش ما به نقش موش های کوچکی تقلیل داده شده است که در جست و جوی چیزهای مطلوب و هیجان هستند، تماشاگران تلویزیون، که کاری جز لمیدن روی مبل و بازی کردن با کنترل از راه دور تلویزیون ندارند و چشم چران هایی که در زندگی خصوصی افراد ثروتمند و مشهور دقیق می شوند پر واضح است که ما کاملاً در دنیاهای اجتماعی خودمان گرفتار شده ایم و نمی توانیم آنها را کنترل کنیم یا به شیوه ای واقعا مستقل عمل کنیم.

این دیدگاه درباره کنش گران اجتماعی از بینش مارکس درباره امکان بالقوه دگرگونی سودمند ناشی از عمل اجتماعی بسیار دور است. این دیدگاه نشان دهنده مرگ فرد خودمختار است که در مرکز توجه مکتبی از تفکر، از دورکهایم تا بلا، بوده است. این دیدگاه از ارزیابی بدبینانه وبر فراتر می رود زیرا وبر تا پایان عمر امیدوار بود که مردم می توانند به شیوه های سازنده ای در برابر قفس آهنین ایستادگی کنند سرانجام این که دیدگاه های بودریلار آشکارا مخالف با دریافت زیمل از انتخاب های فردی است که افراد می توانند در تضاد دیالکتیکی موجود میان زندگی و شکل انجام دهند. پیام ضمنی آثار بودریلار ظاهراً این است که ما باید کارناوالی را که فرهنگ پست مدرن است منفعلانه بپذیریم و حتی تا آن جا که می توانیم از آن لذت ببریم.

از آنجا که نشانه ها دیگر به مرجع های واقعی اشاره ندارد و از آنجا که واقعیت به فراواقعیت سقوط کرده، معنی ناپدید گردیده است. بودریلار در نمونه  تقریبا برجسته ای از تطبیق این تفکر بر رویدادی مشخص، ادعا کرد که جنگ خلیج فارس چیزی جز یک نمایش گرافیکی رایانه ای و تلویزیونی نبود، تفاوت  میان این جنگ و بازی های جنگی در نمایش ویدیویی ظاهرا به کلی از میان رفته است.

همان گونه که دیوید لین به درستی یادآورد شده است، این واقعیت که خانواده های به خود آغشته و داغدار، واقاوجود داشتند، در این دادگاه گم شده است. هم چنین اثری از اعتقاد به وظیفه میهنی، واقعیت های ژئوپتلیک، اقتصاد نفت و ملاحظات واقعی مشابهی که ملت ها را به جنگ وامی دارد در این دیدگاه نیست.

انتقاد از پست مدرنیسم

انتقاد آشکار بودریلار این است که واقعیتی هست که مردم تجربه می کنند، به آن پاسخ عاطفی می دهند و به شیوه ای کوشش می کنند که آن را شکل بدهند. زندگی ای خارج از تلویزیون و فضای ارتباطان الکترونیک وجود دارد. دنیاهای بی احساس و بی معنایی که در فیلم هایی مانند مخمل آبی دیوید لینچ و داستان شورانگیز کوئنتین تارانتینو تصویر شده اند با تجربیات واقعی ما هماهنگ نیستند و معدودند کسانی که این دورا باهم اشتباه کنند.

مسلم است که دنیای مصرف در سال های اخیر تغییر بسیار کرده است و سزاوار است که جامعه شناسی توجهی بیش از پیش به آن نشان دهد اما برای این اعا که ما از فرهنگ مدرن به فرهنگ پست مدرن انتقال یافته ایم شواهد چندانی نمی توان یافت. مثلا پایندگی قدرت اعتقادات مذهبی، فراگیری بی معنی بودنی را که بودریلار مجسم می کند دستخوش تردید می سازد.

این گونه پست مدرنیسم با ادعای این که ما از مرحله تولید به مرحله مصرف انتقال یافته ایم، شواهدی از وجود یک نقطه کور مهم به دست می دهد. بدیهی است که کالاها هم چنان تولید می شود، اگر چه در اقتصادی جهانی این ممکن است بدان معنا باشد که کالاها در کشورهای فقیر تولید می شود، جایی که به کارگران، اغلب کودکان، دستمزدهای بسیار کمی پرداخت می شود و بنابراین ناچار می شوند به ساعت های کار بهره کشانه در کارخانه های غیربهداشتی تن دردهند. لباس هایی که از مراکز بزرگ فروش خریداری می شود و کفش های ورزشی که سرشناسانی چون اسپایک لی در آگهی های تلویزیونی عرضه می کنند محصول این رویه تاریک فرهنگ معاصر ماست.

افرون بر این همان گونه که الکس کالینیکوس گفته است، نه تنها بیشتر مردم جهان از مصرف گرایی ای که لیوتار و بودریلار توصیف می کنند استثنا گردیده اند، مردم فقیر جوامع صنعتی پیشرفته نیز در این نوع مصرف چندان سهیم نیستند.

  • منبع
  • تمیم نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید