آبراهام لینکلن یکی از شخصیت های برجسته و تاثیرگذار تاریخ ایالات متحده آمریکا است که شانزدهمین رئیس جمهور این کشور بود.
آبراهام لینکلن کیست؟
آبراهام لینکلن شانزدهمین رئیسجمهور ایالاتمتحده بود و به دلیل ناجی اتحاد ایالت متحده و رهایی بردگان، بهعنوان یکی از بزرگترین قهرمانان آمریکا شناخته میشود. داستان زندگی او پر از فروتنی است که بسیار قابلتوجه است.
آبراهام لینکلن در زمانی ترور شد که کشورش برای انجام وظایف بزرگ به او نیاز داشت. او بر دموکراسی پافشاری میکرد و تمامی تلاش خود را بر ساختاربندی اتحاد در آرمانهای ایالت آمریکا گذاشته بود که همه ملل در تلاش برای دستیابی به آن هستند. شخصیت کاملاً انسانی آبراهام لینکلن و تأثیر باورنکردنی او بر ملت، وی را به میراثی ماندگار تبدیل کرده است.
خانواده آبراهام لینکلن
آبراهام لینکلن در تاریخ دوازدهم فوریه سال ۱۸۰۹ میلادی در یک کلبه چوبی در مزرعه ی «سینکینگ اسپرینگ» واقع در هاردین کانتری، ایالت کنتاکی آمریکا دیده به جهان گشود. «توماس لینکلن» و «ننسی هانکز» پدر و مادر آبراهام بودند. توماس یک پیشگام قوی و مصمم بود که از نظر مالی در سطح متوسطی بوده و البته در جامعه مورد احترام همه بود.
این زوج دو فرزند دیگری نیز داشتند: خواهر بزرگتر لینکلن، سارا و برادر کوچکتر توماس که در دوران نوزادی درگذشت.
هنگامی که لینکلن نهساله بود، مادرش در 34 سالگی در 5 اکتبر 1818 بر اثر بیماری درگذشت. این اتفاق برای او ویرانکننده بود و موجب قطع ارتباط لینکلن با پدرش شد. در دسامبر سال 1819، درست یک سال پس از مرگ مادرش، پدر لینکلن با سارا بوش جانستون، یک بیوه کنتاکی با سه فرزند ازدواج کرد. او زنی قوی و دوستداشتنی بود که لینکلن بهسرعت با او پیوند برقرار کرد.
سارا، لینکلن را مانند بچه های خودش بزرگ کرد و در مقایسه لینکلن با پسر واقعی خودش چنین گفت:
«هر دو بچه های خوبی بودند. اما اکنون که دیگر هیچکدام نیستند، باید بگویم که آبراهام بهترین پسری بود که در تمام عمرم دیدم »
آبراهام در یک خانواده سطح پایین از نظر اقتصادی متولد شد. پس از دنیا آمدن وی، خانواده لینکلن تصمیم گرفتند به سمت شهر «بری ایندیانا» مهاجرت کنند. آبراهام بعدها متوجه شد این نقل مکان به خاطر برده داری و مشکلات اقتصادی و معیشتی موجود در ایالت کنتاکی صورت گرفته است.
اگرچه والدین او بیسواد بودند اما مادر جدیدش، او و خواهرش را به خواندن و نوشتن تشویق میکرد. آبراهام لینکلن در همان کودکی آموزش تخمین زدهشده در 18 ماه را تنها در چند هفته فراگرفت.
کتاب در ایندیانا بهسختی یافت میشد. همسایگان بازگو میکنند که چگونه آبراهام لینکلن برای قرض گرفتن یک کتاب مایلها پیاده راه میرفت. او بدون شک کتابهای مقدس خانواده و احتمالاً کتابهای محبوب دیگری در آن زمان مانند رابینسون کروزو، سیر و سلوک زائر و Aesop’s Fables را خواند.
این خانواده در مارس 1830 دوباره به ایلینوی مهاجرت کردند. پدرش دوباره خانواده را به شهر کولز منتقل کرد، لینکلن 22 ساله بهتنهایی وارد عمل شده و برای خود درآمدی کسب کرد.
آبراهام لینکلن در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی به دلیل شرایط بد اقتصادی خانواده، دوران سختی را پشت سر گذاشت ولی پس از ورود به دانشگاه به مرور توانست شرایط اقتصادی خانواده را تغییر دهد. او تنها ۱۸ ماه برای تحصیلات رسمی آموزش دید، که اغلب استادانش نیز غیررسمی بودند. آبراهام در حقیقت دانش خود را به صورت خودآموز کسب کرده بود. به این ترتیب که کتاب هایی را قرض می گرفت و با دقت تمام به مطالعه ی آن ها می پرداخت. او به خوبی روی کتاب هایی از قبیل انجیل، تاریخ انگلستان، تاریخ آمریکا و کتاب های ویلیام شکسپیر تسلط داشت. برای صحبت کردن شیوه ای بسیار ساده را در پیش گرفت به همین دلیل توجه تمام حضار را به سمت خود جلب می کرد چون شیوه ی سخن گفتن او با دیگران بسیار متفاوت بود و به دل می نشست.
دین آبراهام لینکلن
گفته میشود که آبراهام لینکولن اعتقادی به خداوند و جهان مافوق طبیعی نداشت. بحث های مختلفی در رابطه با اعتقادات مذهبی وی در طول دوران زندگی و پس از مرگ وی وجود دارد. طبق شواهد موجود، آبراهام پس از تولد به عنوان یک مسیحی غسل تمعید داده شد اما بعدها در سنین بزرگسالی در هیچ یک از مراسم های مذهبی شرکت نمیکرد. اگر به گفته دوست نزدیک و شریک او اعتماد کنیم، آبراهام لینکلن یک پانتئیست(همه خدا) بود و به خداوند یگانه و عالمی مستقل و فراتر از عالم طبیعت اعتقاد نداشت.به بیانی دیگر او تنها معتقد به عالم ماده و فلسفه عقلانی(پراگماتیسم) بود.
افسردگی آبراهام لینکلن
روسای جمهور زیادی در تاریخ ایالات متحده آمریکا از بیماری های جسمی و روانی رنج می بردند اما هم به دلیل پنهان کاری و هم عدم وجود رسانه های خبری، پوشش گسترده ای از بیماری آن ها داده نشد. در این میان آبراهام لینکلن شانزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از بیماری روانی اختلال شدید افسردگی رنج می برد. بیماری وی به حدی بود که درد شدیدی را تحمل میکرد و حتی تاثیری نامتعارف بر رشد اعضای بدن او گذاشته بود. او تا هنگام ترور در آوریل سال 1865 از بیماری افسردگی رنج می برد.
زندگی خصوصی آبرام لینکلن
آبراهام لینکلن پس از آشنا شدن با «ماری تاد لینکلن» در چهارم نوامبر ۱۸۴۲ با وی رسما ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام های روبرت تاد، ادوارد بیکر، ویلیام والاس و توماس تاد بود که از آنها فقط رابرت تاد در بزرگسالی زنده ماند.
آبراهام لینکلن؛ حقوقدان
آبراهام لینکلن در سال 1834 فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و بهعنوان عضو حزب ویگ در مجلس مقننه ایالتی ایلینوی انتخاب شد.
در همین زمان بود که وی تصمیم به وکالت گرفت و با خواندن تفسیرهای ویلیام بلکستون در مورد قوانین انگلیس به فراگیری علوم قانون پرداخت. وی پس از پذیرش در سال 1837 در شرکت حقوقی استورات شروع به تمرین وکالت کرد.
آبراهام لینکلن در سال 1844 با ویلیام هرندون در یادگیری و کسب علوم قانون همکاری کرد. گرچه این دو از نظر فقهی تفاوتهایی داشتند اما روابط صمیمی و حرفهای نزدیکی نیز با همدیگر داشتند.
آبراهام لینکلن در سالهای ابتدایی شغل وکالت توانست زندگی خوبی برای خود فراهم کند اما بعد از گذشت مدتی دریافت که شهر اسپرینگفیلد برای شغل وکالت مناسب نبوده و در نتیجه برای تأمین درآمد خود وارد کرسی دادگاه شد. این امر سبب گردید که وی از طرف دادگاه به ایالتهای مختلف سفرکرده و احکام حقوقی را انجام دهد.
زندگی سیاسی آبراهام لینکلن
آبراهام لینکلن، رییس جمهوری اسبق ایالات متحده به خاطر خیلی چیزها شهرت یافته بود، از رهبری آمریکاییها در زمان جنگ داخلی گرفته تا پایان دادن به عصر بردهداری و ایجاد فضایی مناسب برای آزادی سخن و عقیده و دموکراسی
آبراهام لینکلن در سال 1846 م به عضویت مجلس نمایندگان، در سال 1855 به عضویت مجلس سنا و نهایتا در سال 1860 به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا دست یافت. آبراهام لینکلن پس از ورود به مجلس سنا در سال 1855 م ، به حزب جمهوری خواهان ایالات متحده آمریکا پیوست و توانست به عنوان اولین رئیس جمهور از حزب جمهوری خواه به بالاترین مقام سیاسی و نظامی ایالات متحده آمریکا دست پیدا کند.
در این دوران ایالات شمالی آمریکا غالبا جمهوری خواه، صنعتی، روشنفکر و مخالف برده داری بودند اما ایالات جنوبی اغلب از حزب دموکرات، کشاورزی(فئودالی)، طرفدار برده داری و حتی خواهان تجزیه طلبی بحساب می آمدند. بنابراین رفتار ایالات جنوبی خلاف ارزش ها و هنجارهای سیاسی بدست آمده از انقلاب آمریکا (1776 م) به شمار میرفت تا جایی که حتی هفت ایالت جنوبی با تشکیل کنفدراسیون، پیش از مراسم تحلیف ریاست جهوری آبراهام لینکلن اعلام استقلال کرده بودند. بینش و تبحر سیاسی لینکلن در سازماندهی ایالات شمالی خواهان لغو برده داری بر علیه ایالات جنوبی طرفدار برده داری به جهت حفاظت از ارزش های اساسی اعلامیه استقلال آمریکا(1776 م) می باشد.
ارزش هایی چون آزادی،برابری، حاکمیت قانون و دموکراسی به معنای تکثر و تضارب آرا که امروزه در سازمان ها و نهادهای مختلف ایالات متحده آمریکا تبدیل به اصولی اساسی شده اند و حتی به عنوان الگو برای سایر نظام های دنیا تجویز می شوند، نهادینگی و اعتلای خود را مدیون مبارزه آبراهام لینکلن با برده داری می باشند؛ زیرا چیزی نمانده بود که انحصارطلبی و استثمارگرایی اشرافیت منجر به بی اعتباری حاکمیت قانون و به تبع آن ارزش هایی چون آزادی، برابری و دموکراسی شود. لینکلن به قیمت به راه انداختن یک جنگ داخلی میان ایالات شمالی و جنوبی آمریکا از میراث انقلاب روشنگرانه آمریکا دفاع کرد و ضمن تحمیل قانون الغای بردگی به ایالات جنوبی، گامی مهم در جهت تمرکزگرایی و افزایش قدرت دولت فدرال در تاریخ آمریکا برداشت.
اقدامات لینکلن علاوه بر کاپرهدز (دموکرات های طرفدار صلح)، منجر به نارضایتی جمهوری خواهان تندروی هم حزب وی گردید اما او با بی اعتنایی به مصلحت اندیشی های سیاسی و حزبی، در به سرانجام رساندن رسالت خود ثابت قدم بود. اعلامیه آزادی بردگان طی دو مرحله در سپتامبر 1862 و ژانویه 1863 صادر و قانون آن در متمم سیزدهم قانون اساسی در دسامبر 1865 به تصویب رسید.
ترور آبراهام لینکلن
۱۴ آوریل ۱۸۶۵ آبراهام لینکلن، رئیسجمهور آمریکا ترور شد. قاتل او هنرپیشهای به نام جان ویکلز بوث بود. او قصد ربودن رئیسجمهور را داشت. در ۱۱ آوریل ۱۸۶۵ لینکلن طی یک سخنرانی از دادن حق و حقوق به سیاهان دفاع کرد. این امر خشم بوث را که در جمع حضار حضور داشت برانگیخت و در نتیجه نقشهاش را برای ربودن لینکلن تغییر داد و تصمیم گرفت او را ترور کند.
جان بوث که بازیگری مشهور و جاسوس همپیمانان در مریلند بود خبردار شد که قرار است رئیسجمهور، همسرش و گرانت به تئاتر بروند. او همدستانش را خبر کرد و اعلام کرد که قصد کشتن لینکلن را دارد، دیگران نیز موظف شدند معاون وزیر، اندرو جانسون و وزیر امور خارجه، ویلیام اچ. سورد را به قتل برسانند. لینکلن بدون محافظ اصلیاش، وارد ساختمان تئاتر شد. در حالی که تنها محافظ او مشغول قدم زدن بود و لینکلن در جای خود در اتاقکی در بالکن نشسته بود، بوث وارد شد و در پشت اتاقک خود را مخفی کرد و منتظر خنده دارترین صحنه تئاتر ماند به این امید که صدای خنده مانع شنیده شدن صدای شلیک گلوله شود. سپس وارد اتاقک رئیسجمهور شد و گلولهای به سر او شلیک کرد و گریخت. ۱۲ روز فراری بود تا اینکه بالاخره ماموران پلیس او را در طویلهای در ویرجینیا از پای درآوردند. لینکلن در تاریخ آمریکا بهعنوان رئیسجمهوری محبوب شناخته میشود. به گفته مورخان او با درایت به بردهداری در آمریکا خاتمه داد و ایالات متحده آمریکا را از جنگ داخلی رهاند. لینکلن پایهگذار خردورزی، آزادی و برابری و دموکراسی بود. یکی از گفتههای مشهور لینکن این جمله است: آزادی یعنی اینکه میخواهم نه برده باشم، نه بردهدار.
میراث آبراهام لینکلن
آبراهام لینکلن اغلب بهعنوان بزرگترین رئیسجمهور آمریکا توسط مورخان و شهروندان خطاب میشود. آبراهام لینکلن فرماندهی فعال و پرخاشگر بود که از تمام قدرتهای موجود برای اطمینان از پیروزی در جنگ داخلی و پایان دادن به بردهداری در ایالاتمتحده استفاده میکرد.
برخی از محققان بیان میکنند که اگر شخص دیگری بهغیراز لینکلن رئیسجمهور بود، اتحادیه نمیتوانست حفظ شود. به گفته مایکل بورلینگام مورخ تاریخ آمریکا: “هیچ رئیسجمهوری بهغیراز آبراهام در تاریخ آمریکا تاکنون با بحران بزرگتری روبرو نشده است و هیچ رئیسجمهوری بهغیراز آبراهام تاکنون نتوانسته از عهده آن بربیاید “.
فلسفه لینکلن شاید به بهترین شکل در این جملات خلاصهشده است، هنگامیکه وی اظهار داشت: “با نخواستن شر برای هیچکس، با خواستن خیر برای همه، با استحکام در حق همانطور که خداوند به ما حق را میدهد، به ما اجازه میدهد تا تلاش کنیم و کار را تمام کنیم. ما در اینجا هستیم تا زخمهای ملت را به هم پیوند دهیم و از بیوهها و یتیمهای خود مراقبت کنیم و آرامش عادلانه و پایدار در بین خودمان و همه ملتها برقرار کنیم “.
دیدگاه