داریوش هخامنشی
داریوش یکم، چهارمین پادشاه هخامنشی، پسر ویشتاسپ، همسر آتوسا و داماد کوروش کبیر بود. داریوش منتسب به یکی از خاندانهای فرعی سلسله هخامنشی است، جد داریوش (ارشام) که در آن هنگام زنده بود، عنوان پادشاهی داشت و پدر داریوش (ویشتاسب) در پارت از حکام بود. کم تر پادشاهی در بدو جلوس به تخت شاهی مثل داریوش هخامنشی با مشکلات زیاد و سخت رو به رو بوده است. شروع ساخت پارسه(تخت جمشید) در زمان پادشاهی وی بود.
پادشاهی داریوش هخامنشی
داریوش یکم، پسر ویشتاسپ، ملقب به داریوش بزرگ، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، با کمک تعدادی از رؤسای هفت خانوادهٔ بزرگ پارسی با کشتن گئومات مغ که به عنوان بردیا فرزند کوروش بزرگ بر تخت نشسته بود، سلطنت را به خاندان هخامنشی بازگرداند. پس از آن به فرونشاندن شورش های داخلی پرداخت. نظام شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.
پس از مرگ کووش پسر بزرگش کمبوجیه به حکومت رسید کمبوجیه دستور داد تا برای حمله به مصر آماده شوند کمبوجیه قبل از حمله به مصر برای حفظ پادشاهی خود دستور داد تا برادر کوچک خود بردیا را به قتل برسانند.
در سال ۵۲۹ قبل از میلاد سپاهیان کمبوجیه با عبور از شام و غره در امتداد خط صاحلی بسور سحرای سینا پیشروی کردند آماسیس فرعون مصر که فکر می کرد کمبوجیه قصد دارد از طریق دریا به او حمله بکند نیروهایش را در ساحل جمع کرد ولی کمبوجیه از صحرای سینا به مصر حمله کرد آماسیس دستور داد که سربازان مصری برای دفاع از خشکی آماده شوند ولی با مرگ او سربازان مصری نتوانستند مقاومت کنند و مصر سقوط کرد.
با سقوط مصر حاکم لیبی فورا هدایایی به کمبوجیه فرستاد و لیبی را جزو مناظق تحت سیطره ی ایران اعلام کرد.
کمبوجیه در مصر نیز مانند رفتار کوروش در بابل عمل کرد و به آداب و رسوم مردم احترام گذاشت و کاهنان معبد وی را فرعون خواندند.
کمبوجیه چندی بعد با خواهر خود رکسانا ازدواج کرد ولی چندی بعد او را به قتل رساند.
در زمانی که کمبوجیه مشغول سر و سامان دادن به اوضاع مصر بود یکی از مغ ها که بسیار شبیه به بردیا بود و از داستان قتل بردیا خبر داشت خود را به جای او جا زد و خود را جانشین کمبوجیه معرفی کرد. کمبوجیه با شنیدن این خبر به سرعت به سمت ایران حرکت کرد ولی در راه به طرز مرموزی به قتل رسید.
گئومات (بردیای دروغین) با بخشیدن مالیات سه سال و حذف سربازی اجباری توانست مردم را به سوی خود جلب کند اما بزرگان پارس کم کم به او شک کردند.
گئومات یا بردیای دروغین پس از دستیابی به تاج و تخت، تمام زنان کمبوجیه را به همسری گرفت. یکی از این زنان فیدمیا، دختر اتانس (اوتانه یا هوتن) یکی از تواناترین نجبای ایران بود. اولین کسی که پس از هفت ماه فرمانروایی به گئومات ظنین شد که او فرزند کوروش نیست بلکه مرد شیادی است، اتانس بود. او از دختر خود پرس و جو کرد و دخترش نتیجهٔ تحقیق را به پدر اطلاع داد. اتانس یک دستهٔ شش نفره، از نجبای پارس را که به آنها اطمینان داشت، در شوش تشکیل داد و با ورود داریوش از پارس تصمیم اتخاد شد که او را نیز در گروه خویش وارد سازند. این هفت تن با هم قسم خوردند که برای دفع غاصب اقدام کنند. هرودوت این قیام را قیام هفت یار نام نهاده است. داریوش در سال ۵۲۲ پیش از میلاد گئومات (بردیای دروغین) را به قتل رساند. بدین منوال تخت و تاج پادشاهی ایران به داریوش رسید.
با کشته شدن گئومات دروغین خبر به سرعت به همه ی سرزمین های امپراتوری رسید و همه ی سرزمین ها سر به شورش برداشتند.
شورش ولایات ایران در زمان داریوش بزرگ
پس از آن، کلیه استانها سر به شورش برداشتند که داریوش و یارانش طی ۱۹ نبرد، ۹ پادشاه را که با وی به منازعه برخاستند، سرکوب کرد. اولین طغیان در عیلام روی داد. در ماد هم یک مدعی که خود را از اخلاف هووخشتره میخواند، مدعی سلطنت ماد بود. در پارس یک مدعی دیگر خود را بردیا پسر کوروش خواند. این نکته که شورشیان همواره در یک زمان سربرنمی داشتند و هدف مشترک یا پیوند اتحادی هم با یکدیگر نداشتند، عامل عمدهای بود که داریوش را در دفع شورشها یاری کرد. طغیان بابل نیز کمتر از دیگر طغیانها، موجب دغدغهٔ خاطر داریوش نبود. تمام این اغتشاشها که در ارمنستان، ماد، کردستان، رخج، و مرو روی داد، با خشونت سرکوب شد و داریوش خشونت را در این مواقع همچون وسیلهای تلقی میکرد که میتوانست از توسعه و تکرار نظایر این حوادث، جلوگیری کند.
کتیبه بیستون که گزارش این جنگهای تمام نشدنی است، نشان میدهد که او نظم و امنیت شاهنشاهی را به بهای چه اندازه رنج و سعی مستمر و بیانقطاع توانسته است، تأمین کند. ساتراپهایی که کوروش بعد از فتح و ضبط ولایات در هر قلمرو تازهای گماشته بود، اکثراً در این ایام، خود رأی شده بودند و سپاه و تجهیزات هم در اختیار داشتند. با مرگ کمبوجیه و قتل کسی که بسیاری از مردم ولایات او را پسر کوروش، شناخته بودند، تعدی این حکام استقلالجوی، به ناخرسندی مردم انجامیده بود و مردم استانها، بهانه برای شورش بدست میآوردند.
بعد از پایان جنگ های داخلی و و استحکام پایه های قدرت داریوش به شوش رفت و دستور داد تا بر خرابه های شوش شهر و قصری با شکوه بسازند.
سپس بعد از استقرار در آپادانا طی مراسمی با شکوه با آتوسا دختر کوروش کبیر ازدواج کرد و با این اقدام توانست پایه های حکومت خود را استحکام بخشد.
داریوش مردی جهاندیده بود و با ازدواج با دختر کوروش و با تعدادی از دختران خانوادههای بزرگ پارسی او را در موقعیتی قرار داده بود که نجبای پارسی و مادی هر یک بخاطر خویشاندی نسبی و یا سببی خویش، نسبت به این پادشاه نوخاسته که در حمایت و تبعیت از وی، همپیمان هم شده بودند، وفادار و حتی علاقمند بمانند.
اقدامات داریوش هخامنشی
تشکیلات ارتشی داریوش بزرگ
بازگرداندن امنیت در تمام این نواحی شورش زده، طبعاً هم ضرورت ایجاد یک سازمان سامانمند اداری را به داریوش الهام کرد و هم وسایل و تجارب لازم را در اختیارش گذاشت.[۶]داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد، مدتها بعد با اندک تغییری، توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه، ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید. داریوش فوقالعاده مراقب بود که از طرف مأمورین دولتی تعدی به مردم نشود و با این مقصود همواره در ممالک ایران حرکت و از نزدیک به امور سرکشی میکرد. نجبا که از این مراقبت شاه دلخوش نبودند او را دوره گرد نامیدند ولیکن مورخین این سخریه را برای او بهترین تمجید میدانند. در زمان او یک دستگاه منظم اداری در کشور بوجود آمد که تمرکز امور را ممکن میساخت و ظاهراً تا حدی نیز از نظام رایج در مصر که داریوش در جوانی و در ضمن اقامت سه سالهٔ خود در آنجا با آن آشنا شده بود، الهام میگرفت چون نجبا و اعیان پارسی و مادی که غالباً روحیهٔ نظامی داشتند، به کارهای دبیری تن در نمیدادند، این کار به دست اقوام تابع افتاد و اقوام آرامیها که درین امور سررشته را به دست گرفتند، زبان آرامی را در قلمرو هخامنشیها زبان دیوانی و اداری کشور کردند.داریوش در طول ۳۶ سال پادشاهی خود، اقداماتی به شرح ذیل انجام داد.
تقسیم قلمرو شاهنشاهی داریوش به چندین ساتراپ
داریوش سرزمینهای ایران را به چند قسمت تقسیم نموده، برای هر کدام یک والی معین نمود. به زبان آنروزی (خشترپاون) میگفتند یعنی حامی یا نگهبان مملکت. یونانیها، ساتراپ نوشتهاند و تعداد بخشها را بین بیست الی بیست و شش بخش ذکر کردهاند ولیکن تعداد ولایات در کتیبهٔ نقش رستم به سی ولایت میرسد. برای اینکه کارها همه در دست یک نفر نباشد، دو نفر از مرکز مأمور میشدند که یکی به فرماندهی قشون محلی منصوب بود و دیگری به اسم سردبیر که کارهای کشوری را اداره میکرد. سردبیر در واقع مفتش مرکز در ایالات بود و مقصود از تأسیس این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به ساتراپ صادر میشود اجرا میگردد یا نه. مفتشینی که از مرکز برای دیدن اوضاع ایالات مأمور میشدند، لقب چشم و گوش دولت را داشتند. درست است که این ساتراپها در حوزهٔ حکومت خویش مثل یک پادشاه دست نشانده، قدرت و حیثیت بلامنازع داشتند اما در واقع تمام احوالشان تحت نظارت دقیق و بلاواسطهٔ شاه و «چشم» و «گوش» او بود و این نکته کمتر به آنها مجال میداد که داعیهٔ استقلال یا فکر تجاوز از قانون پادشاه را در خاطر بگذرانند. این نظارتها در عین حال هم رعیت را از استثمار و تعدی ساتراپها در امان نگه میداشت و هم به ساتراپها اجازه نمیداد تا با جمع آوری عوارض و مالیاتهای بیجا خزانهٔ خود را تقویت کنند و لاجرم به فکر توسعهٔ قدرت بیفتند.
داریوش و ساخت راه های شاهی
داریوش دستور ساختن راه های شاهی باطول ۲۷۰۰ کیلومتر را داد که شوش را به هگمتانه، شوش را به پارسه و پاسارگاد و شوش را به بابل متصل می کرد و راه های دیگری را نیز ساخت که هگمتانه را به گرگان و خوارزم و راه دیگری که ری را به هرات و از آنجا به هند امتداد می داد. یکی از راه ها شوش را از کرمان به دریای عمان می رساند.
این راه ها در موقع جنگ برای لشگر کشی سریع و در مواقع صلح برای رفت و آمد مردم و بازرگانی به کار گرفته می شد. برای تامین امنیت راه ها در نقاط خطرناک نگهبان هایی گماشته شده بودند و کاروانسراهایی نیز برای راحتی مردم در راه ها ساخته شده بود.
در این کاروانسرا ها افرادی به نام چاپار با اسب های تندرو مستقر بودند که از آنجا که فاصله ها طولانی بود دستورات پادشاه به وسیله ی این چاپار ها به دبیران جاسوسان و فرماندهان ارسال می شد، بطوری که وقتی یک چاپار به کاروانسرایی می رسید، نامه را در آنجا به چاپار دوم و چاپار دوم نیز وقتی به کاروانسرایی می رسید، نامه را به چاپار سوم می رساند و به این ترتیب نامه به مقصد می رسید. راه هایی را که کاروان ها در سه ماه طی می کردند چاپارها در یک هفته طی می کردند.
ایجاد لشکر جاویدان داریوش بزرگ
داریوش برای ایجاد امنیت در مرزها و سرکوب شورش سپاه منظم و قدرتمندی از ده هزار سرباز ثابت و همیشه آماده بنام سپاه جاویدان ایجاد کرد. هرگاه یکی از این سربازان کشته می شد یا می مرد بی درنگ سرباز ورزیده ی جدیدی جای آن را می گرفت.
همچنین سپاهی چهار هزار نفری مسئول حفاظت از قصر ها و جان پادشاه بودند و سربازان نیز بطور مستقیم از شخص داریوش دستور می گرفتند.
تنظیم مالیاتها ایران در زمان داریوش
مورخین یونانی نوشتهاند داریوش برای هر ایالتی مالیات نقدی و جنسی معین کرد. پلوتارک مورخ یونانی مینویسد «داریوش در صدد تحقیق برآمد تا معلوم نماید که مالیات تعیین شده، بر مردم گران است یا نه و چون جواب آمد که گران نیست و مردم میتوانند بپردازند، باز مالیاتها را کم کرد تا تحمیلی بر مردم نشود.»
در پادشاهی کوروش و کمبوجیه مالیات ثابت رسم نبود. درآمد عمومی فقط از راه هدایا و تقدیمی فراهم میگشت. به مناسبت برقراری مالیات این شایعه در میان پارسیان رواج یافته بود که داریوش تاجر است و از هرجا که میتواند عایدات فراهم میکند. کمبوجیه جبار و به منافع اتباع خود بیاعتنا و کوروش پدر و حامی اقوام و ملل که با قلبی مهربان و رئوف، پیوسته در اندیشهٔ آسایش رعایای خویش بود.
به نظر میرسد که در مورد مناسب بودن یا گزاف بودن مالیاتهای دوران داریوش، توافق نظر بین مورخین وجود ندارد، همچنین آمدهاست که در مصر بواسطهٔ مالیاتهای گزاف، در سالهای آخر سلطنت داریوش، زارعین مصری شورش کردند.
حفر کانال سوئز در زمان داریوش
کانال سوئز وقتی داریوش در هند بود مشاهده کرد که بازرگانی مصر و شامات با هند از راه خشکی مشکل است و حمل و نقل گران تمام میشود این بود که امر کرد، که کانالی که امروزه به نام کانال سوئز معروف است و نخستین بار در سال ۶۰۹ پیش از میلاد ایجاد شده و در زمان داریوش پر شده بود، را پاک کرده و سیر کشتیها را در این کانال، برقرار نمودند. گویا داریوش در سر راه خود به مصر این آبراه ناتمام را دیده بود و دربارهٔ آن از مردم پرسشهایی کرده بود. در سنگ نوشتههایی که به خط هیروگلیف مصری به یادبود ساختن این کانال، در دست است، اشاراتی به این پرسشها وجود دارد.
سه سنگنوشته از داریوش در کانال سوئز کشف شده که مفصلترین و مهمترین آنها ۱۲ سطر دارد و مشتمل است بر مدح اهورامزدا و معرفی داریوش و دستور حفر ترعهٔ سوئز. دو کتیبهٔ دیگر کوچکترند و مشتمل بر معرفی داریوش هستند.
بر روی کتیبه نوشته: من داریوش، شاه بزرگ، شاه تمام کشورها پسر ویشتاسب من پارسی هستم که مصر را تسخیر کردم و دستور دادم تا این کانال را حفر کنند. از رود نیل که در مصر جاری است تا دریای پارس این کانال حفر شد. چنان که من دستور دادم و کشتی ها روان شدند چنانکه اراده ی من بود.
یکسان کردن واحد پول و واحد اندازهگیری در زمان داریوش
ارتباط اقتصادی دایم، بین تمام ولایات، یک دستگاه واحد پول و یک نظام اوزان و مقادیر قابل تبدیل را، در سراسر کشور الزامی مینمود. سکههای طلایی که در این دوران، در تمام ایران رواج پیدا کرد، به سکه دریک موسوم بود. در تاریخ جهان، لیدیه نخستین مملکتی بود که سکه در آنجا زده شد ولی در تاریخ ایران، در زمان داریوش بود که نخستین سکهٔ متعلق به ایران بوجود آمد.
بازسازی نیایشگاهها
داریوش در سنگنوشته بیستون از بازسازی نیایشگاههایی که گئومات مغ ویران کرده بود، سخن میگوید. همچنین برای دلجویی از مصریها که در زمان کمبوجیه نیایشگاههایشان ویران شده بود، به معابد آنها رفته و ادای احترام کرد و نیایشگاه تازهای در آمون، برای مصریان ساخت که خرابههای آن، هنوز از مملکتداری داریوش حکایت میکند. کاهن بزرگ مصر را که به شوش تبعید شده بود، به مصر بازگرداند و او را بسیار احترام کرد. بواسطهٔ این اقدامات مصریها از داریوش راضی شده و او را یکی از قانونگذاران بزرگ خود دانستند.
ازدواج های داریوش هخامنشی
ارته بامه دختر گبریاس، نخستین همسر داریوش هخامنشی که از وی سه پسر داشت.
آتوسا دختر ارشد کوروش بزرگ، دومین همسر داریوش هخامنشی که از وی چهار پسر و یک دختر داشت.
فیدیما دختر هوتن، سومین همسر داریوش هخامنشی و همسر شاه گذشته کمبوجیه دوم بود.
آرتیستون دختر کوچک کوروش بزرگ، چهارمین همسر داریوش هخامنشی که از وی دو پسر و یک دختر داشت.
پارمیس نوه کوروش بزرگ، دختر بردیا، پنجمین همسر داریوش هخامنشی که از وی یک پسر داشت.
فراتاگون دختر ارتان برادرزاده داریوش هخامنشی و ششمین همسرش که از او دو پسر داشت.
داریوش بزرگ در کتاب مقدس
داریوش همچنین در بازسازی معابد یهودیان که توسط بخت النصر ویران شده بود، به یهودیان یاری کرد. نام داریوش بزرگ در کتاب مقدس عهد عتیق، در ۲۵ آیه، ذکر شدهاست. در کتاب مقدس دربارهٔ ثبات و تزلزل ناپذیری قوانین ماد و پارس در کتاب دانیال و استر سخن رفتهاست. به رغم اشکالی که در صحت و قدمت اصل آن کتابها هست، باز روی هم رفته، اهمیتی که قانون در حفظ وحدت امپراتوری داریوش و اخلاف او داشتهاست، بیان میکند حتی افلاطون نیز نقش قانونهای داریوش را در حفظ و ادارهٔ کشور وی نشان گوشزد کردهاست.
لشکرکشیهای داریوش بزرگ
علاقهای که داریوش به نظم و انظباط اداری و تأمین امنیت، در سراسر قلمرو خویش داشت، طبعاً از وی مطالبه میکرد تا برای توسعهٔ روابط اقتصادی و تسریع در نقل و انتقالهای محتمل نظامی، غیر از راههای زمینی، از راههای دریایی هم استفاده کند و همین اندیشه، سرانجام وی را در مدیترانه با اقوام یونانی درگیر کرد.
ضمیمه کردن سند و پنجاب
در سال ۵۱۲ پیش از میلاد، داریوش پس از برقرار کردن امنیت در ممالک تابعه، چند ولایت نیز به ایران ضمیمه کرد، یکی از آنها پنجاب و دیگری سند است که هر دو در هند واقع هستند.نام هند البته در کتیبهٔ بیستون در شمار ایالتهای تابعه نیست و اینکه در کتیبهٔ پرسپولیس هست نشان میدهد که این ولایات جنوب شرقی بعد از جنگهای مربوط به دفع شورشها میبایست به قلمرو داریوش درآمده باشد.
لشکرکشی به سرزمین سکاها
سکاها اقوام چادر نشینی بودند که در سرزمین هار جنوبی روسیه پراکنده شده بودند و به مرزهای ایران تاخت و تاز می کردند. تعدادی از فرماندهان داریوش به قفقاز رفتند و حمله سکاها را دفع کردند و داریوش هم با لشگر خود از لیدی به سمت اروپا حرکت کرد. وقتی به تنگه بسفر رسید، بدستور حاکم لیدی کشتی های بزرگی را کنار هم قرار دادند و داریوش و سپاهیانش از پل آنها عبور کردند و وارد اروپا شدند. سکاها دست به فرار گذاشتند و به سمت سرزمین های شمالی رفتند و تمام سرزمین هایی که در راه خود بود را می سوزاندند و داریوش به این دلیل و نبودن امکان فراهم کردن آذوقه از تعقیب آنها دست برداشت.
در مورد جنگ با سکاها داریوش در بند آخر کتیبه ی بیستون نوشته است: پس از آن که من با سپاهیانم به سرزمین سکاها رفتم وقتی من به دریا رسیدم آنها فرار کردند و من به آنسوی دریا رفتم و با آنها جنگیدم شماری را دستگیر کردم و بقیه را کشتم. فرمانروایشان سکونخای نامی را دست بسته برایم آوردند پس من شخص دیگری را که اراده کرده بودم به فرمانروای آنجا کردم، پس آن ایالت سکایی هم از آن من شد. داریوش می گوید آن سکاها بدکار بودند و اهورامزدا را نمی پرستیدند اما من اهورا مزدا را می پرستیدم و به خواست او هر آنچه میل من بود با سکاها کردم. آنکه اهورا مزدا را بپرستد تا توانایی دارد شادی از آن او خواهد بود.
جنگ با یونان
نخستین جنگ بین ایران و یونان در سال ۴۹۲ پیش از میلاد و محل نبرد ماراتن در سال ۴۹۰ پیش از میلاد.
یونانیها با آنکه با خطر اجتناب ناپذیر مواجه بودند، هنوز از تفرقه به اتحاد نمیگراییدند. در حقیقت رقابت دیرینهای بین آتن و اسپارت وجود داشت. درین ایام آتن برخلاف اسپارت نسبت به ایران اظهار انقیاد یا وفاداری کرده بود، معهذا هنگامی که شورشهایی در شهرهای یونانی نشین آسیای صغیر (غرب ترکیهٔ کنونی) درگرفت، اسپارتها، حاضر به حمایت از شورشگران نشدند و این آتنیها بودند که حاضر شدند، به شورشیان کمک کنند.
در سال ۴۹۸ قبل از میلاد شورشیان به همراهی آتنیها شهر سارد (پایتخت سابق لیدیه) را که پنجاه سال قبل به تصرف ایران درآمده بود، آتش زدند اما تسخیر بر ارگ ممکن نشد و شورشگران از سارد عقب نشینی کردند و گرفتار تعقیب و انتقام ایرانیان شدند.
مداخلهٔ آتنیها در ماجرای شورش شاه را به سختی عصبانی کرده بود و خطر یونانیها در آنسوی دریا را به داریوش یادآور شد. سال بعد فرستادگان شاه به شهرهای یونان رفتند و همه جا از یونانیان خواستند تا نسبت به وی انقیاد خود را اعلام کنند و خاک و آب بفرستند. در آتن و اسپارت برخلاف آنچه رسم بینالمللی بود، فرستادگان داریوش را کشتند و برای داریوش اعزام سپاهی جهت تنبیه آنها اجتناب ناپذیر شد.
وحشت و خشم بیسابقهای که در یونان پدید آمده بود، باعث شد که آتن و اسپارت منازعات دیرین خود را فراموش کنند و برای دفاع از یونان با هم متحد شوند. اسپارت که با بیمیلی خود را آماده همکاری با آتن کرده بود، بسیج خود را آنقدر به تأخیر انداخت که وقتی نیروی او به کمک آتن رسید، نبرد ماراتون، به پایان رسیده بود.
رودرویی دو سپاه ایران و یونان در جلگهٔ ماراتون اتفاق افتاد و دو لشکر چند روز روی در روی هم بودند و هنوز سرداران آتن بین اعلام جنگ و اظهار انقیاد تردید داشتند. در یک شورای جنگی، در نهایت تصمیم به حملهٔ ناگهانی گرفته شد و تیراندازان ایران از انجام هر اقدامی بازماندند و یونانیان با شور و هیجان خود را فاتح یافتند.
ترجمه قسمتی از کتیبههای داریوش
.من داریوش، شاه بزرگ، شاه، شاه پارس، شاه سرزمینها (کشورها)، پسر وشتاسب، نوه ارشام هخامنشی هستم. پدر من وشتاسب، پدر وشتاسب ارشام، پدرارشام اریارمن، پدر اریارمن، چیش پیش و پدر چیش پیش هخامنش بود.
ما بدلیل این که از دیرگاهان از خاندانی اصیل و شاهانه بودیم، هخامنشی خوانده شدیم.۸ نفر از خاندان ما پیش از این شاه بودهاند و من نهمین هستم. ما ۹ نفر پشت سر هم شاه بوده و هستیم. به خواست اهورامزدا، من شاه هستم و او شاهی را به من، هدیه داد.
ای که این نوشتهها و این نقشها را که من تهیه کردهام، میبینی از آنها حفاظت و مراقبت کن.
اگر تا زمانی که توانایی داری از این نوشتهها و نقشها مراقبت کنی، اهورامزدا یارت باد و دودمان و زندگیت بسیار باشد و همه کارهایت مورد قبول اهورامزدا باشد.
امیدوارم اگر این نوشتهها و نقشها را در هنگام توانایی مراقبت و حفاظت نکنی، اهورامزدا یارت نباشد و دودمانت تباه باشد و آنچه میکنی، اهورامزدا ضایع کند.
مقبرهٔ داریوش
داریوش در سال ۴۸۶ پیش از میلاد، وفات یافت. مقبرهٔ او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس، نزدیک شیراز است.
دیدگاه