امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 273279
۱۸۸۹
۱
۰
نسخه چاپی
کـانوسوکه ماتسوشیتا (Kōnosuke Matsushita)

کـانوسوکه ماتسوشیتا | اصول مدیریتی ماتسوشیتا |21 پند ماتسوشیتا

ماتسوشیتـا کـه بـه خداونـدگار رهـبری در ژاپـن مشهـور اسـت، در دهـه 1930 نوآوری هـای داشـت ماننـد کـارگروهی، بهبـود مسـتمر و اولـویت دادن بـه مشتـری کـه هنـوز در بسـیاری نقـاط جهـان بـه کـار گرفتـه می شوند. توجه حقیقی او به مردم، احترام به دیگران و فروتنی شخصی اش او را به الگوی بسیار تاثیرگذار تبدیل کرده است

حقوق نیوز | کسب و کار | کارآفرینان و مدیران موفق

کـانوسوکه ماتسوشیتا

کـانوسوکه ماتسوشیتا چه کسی است؟

کـانوسوکه ماتسوشیتا(1989-1894) به عنوان مردی که هرگز زادگاهش را تا قبل از سن 56‌ سالگی‌ ترک‌ نـکرده بـود، تأثیر زیادی بر جهان داشت.

ماتسوشیتا کار خود را‌ در سن 9 سالگی آغاز کرد. بعد از مـدتی کار به عنوان یک کارگر‌ معدن زغال‌سنگ و همچنین یک‌ شرکت‌ مهندسی، ماتسوشیتا شـرکت خودش را در سال 1918 به نـام شـرکت لوازم الکتریکی ماتسوشیتا (که بعدها به شرکت صنایع الکتریکی ماتسوشیتا یا MEI تغییر نام داد) تأسیس کرد. از طریق ترکیبی‌ از نوآوری‌های محصولات، بازاریابی هوشمندانه و مدیریت آینده‌نگر، ماتسوشیتا شرکتش را به یکی از بزرگترین شرکت‌های از این دست در ژاپن پیـش از جنگ تبدیل کرد.

بعد از یک دوره ی سخت و دشوار‌ پس‌ از جنگ، ماتوشیتا شرکت خود را در سال 1950 احیا کرد. او شرکت خود را به یک غول صنعتی تبدیل کرد که امروزه دارای بیش از 300 شعبه است.

کـانوسوکه ماتسوشیتا در 27 نوامبر سال 1894 میلادی در دهکده ای به نام واسامورا در نزدیکی شهر اوزاکا ژاپن به دنیا آمد.

ماتسوشیتا فرزند کوچک خانواده ده نفری خود بود. پدرش مالک موفقی بود، اما هنگامی که کونوسوکه 6 سال داشت، در اثر احتکار در بازار برنج ورشکسته شد. 9 ساله که بود چون خانوده اش توان نگهداری او را نداشت به ناچار زادگاه خود را ترک کرد و برای کار به اوزاکا رفت و در ابتدا بعنوان شاگرد در یک کارگاه منقل سازی مشغول به کار شد. پس از آن برای یک دوچرخه ساز کار کرد و اولین تجربه اش را در کار ماشین آلات کسب نمود. چنان چه خودش بعدها اشاره کرد کار در مغازه های کوچک باعث شده تا مفهوم تجارت را به خوبی درک کند و بفهمد بازار چگونه کار می کند و شخصیتش به گونه ای شکل گرفت که به راحتی می توانست با مشکلات مربوط به خرده فروشان و تولیدکنندگان روبه رو گردد.

احداث روشنایی برق خیابان ها و تراموا در اوزاکا، ماتسوشیتا را به قدری مجذوب خود کرد که در سال 1910، درسن 51 سالگی به عنوان سیم کش (کمک تکنسین برق) در شرکت روشنایی برق اوزاکا مشغول به کار گردید.

او خیلی زود مهارت‌های جدید را آموخت و در حالی که‌ تنها‌ 16‌ سال سن داشت، مهارت‌هایش در سیم‌کشی باعث شد که او خـیلی سـریع‌ پله های‌ ترقی‌ را طی کند. اما در سال 1917 او تصمیم گرفت این شرکت را تـرک‌ کند‌ که‌ این امر تا حدی نیز به دلیل مشکلات جسمانی بود. ماتسوشیتا از مشکلات ریوی‌ رنج‌ می‌برد و هـمین بـاعث شـده بود که او برخی روزها را از محل کارش‌ مرخصی‌ بگیرد‌ تا استراحت کـند. او بـه این نتیجه رسید که اگر کسب و کاری را برای‌ خودش‌ شروع نکند، نمی‌تواند از پس مشکلات جسمانی خویش بـرآید.

به دلیل فقر و بیماری و نداری، ماتسوشیتا در 27 سالگی خود، تمام اعضای خانواده خود را از دست داده بود. این سال ها همراه با ابتلای وی به نوعی بیماری ریوی بود که تا پایان عمرش گریبان گیر او بود.

او در سال 1917 ،در حالی كه در شغل خود موفق بود شركت محل كار خود را ترك كرد و تصميم گرفت از آن به بعد برای خود كار كند. او از يك دوران كودكی سخت، يك دوره شاگردی، كارآموزی فرهيخته گرديد و به راهی تازه گام نهاد.

در‌ سال‌ 1918‌ یعنی زمانی که ماتسوشیتا 23 ساله بود، کارخانه ی لوازم الکتریکی ماتسوشیتا را تـأسیس کـرد. طی یک سال 20 نفر در آنجا مشغول به کار شدند.

سرمايه اوليه تاسيس شركت، تنها 100 ين (يك دلار)  بود كه ماتسوشيتا با كمك همسر و برادر همسرش (مؤسس شركت سانيو) آن را تامين كرد و شركت را راه انداخت.

تجربه اي كه او به عنوان يك برقكار جوان در شركت برق اوزاكا اندوخته بود و نصيحت و توصيه اكيد پدرش مبنی بر اختيار كردن يك شغل مستقل غيردولتی، او را واداشت كه توليد و عرضه سرپيچ لامپ را كه مدتها روی آن كار كرده بود، به عنوان اولين فعاليت و محصول شركت تازه تأسيس عرضه كند.

پس از ارائه دو شاخه تبديل برق به بازار، شارژهای لامپ های دوچرخه را با نشان «ناسيونال» به بازار عرضه كرد و در سال 1925 اين نشان تجاری را براي شركت به ثبت رساند.

عناصر چهارگانه خلاقيت، خطرپذيری، سخت كوشی، فروتنی و شيوه های جديد مديريتي ماتسوشيتا باعث شد كه در طی 72 سال از تأسيس كارخانه ماتسوشيتا، محصولات اين كارخانه (پاناسونيك) برای تمام مردم دنيا شناخته شده باشد و كمتر سازمانی در طول عمر خود به موفقيت هايي كه كارخانه ماتسوشيتا دست يافت، دست يافته باشد. در اين سالها، او نه تنها شرافت و بزرگی خانواده را باز گرداند، بلكه جلال و شكوه اقتصادی و اجتماعی گذشته را پشت سر گذاشت.

در طول دهه ی 1970 ماتسوشیتا به فکر توسعه و تشریح ایده‌ها و فلسفه‌های اجتماعی و تجاری خود افـتاد و در ایـن زمینه 44 کتاب را منتشر کرد. معروف‌ترین کـتاب او بـه‌ نام‌ سـاخت جـاده‌ای بـه سمت صلح و شادی از طـریق رفاه و سعادت بیش از چهار میلیون نسخه فروش داشت. او به آموزش مفاهیم منحصر به‌ فرد‌ مـد نـظر خود در باب‌ مدیریت‌ ادامه داد تا ایـن کـه مـشکل مـزمن ریـوی سرانجام او را زمین‌گیر کـرد.

ماتسوشیتـا در آوریـل 1989 بـه واسـطه بیمـاری ی درگذشـت او هنگـام مـرگ 94 سـاله بـود.  ایـن رهـبر برجسته در دوران زندگی اش به یکی از شناخته شده ترین صنعت گران جهان مبدل شد. او بنیان کسب و کاری را نهاد که نامش را با بزرگترین شرکت محصولات برق عجین کرد. از جمله برندهای آشنای زیر مجموعه این شرکت می توان به پاناسونیک،تکنیکس ناسیونال و کواسار اشاره کرد.

پیش از مرگش، كمتر سازمانی روی كره خاكی مشتریانی بیشتر از او داشت، هنگامی كه درسال 1989 درگذشت، در مراسم خاكسپاری او بیش از هزار تن گرد آمدند. در تلگرام تسلیت رئیس جمهوری ایاالت متحده آمریكا به خانواده وی از او به عنوان »الهام بخش برای مردم سراسر جهان« نام برده است.

اصول مدیریتی ماتسوشیتا

اصول مدیریتی ماتسوشیتا

ماتسوشیتـا کـه بـه خداونـدگار رهـبری در ژاپـن مشهـور اسـت، در دهـه 1930 نوآوری هـای داشـت ماننـد کـارگروهی، بهبـود مسـتمر و اولـویت دادن بـه مشتـری کـه هنـوز در بسـیاری نقـاط جهـان بـه کـار گرفتـه می شوند. توجه حقیقی او به مردم، احترام به دیگران و فروتنی شخصی اش او را به الگوی بسیار تاثیرگذار تبدیل کرده است.

ماتسوشیتا یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های ژاپن بـه نـام شـرکت صنایع الکتریکی ماتسوشیتا را بنا نهاد. هنوز هـم بـیش از هـر چـیز از او بـه خـاطر ایجاد امپراطوری کالاهای‌ الکتریکی‌ یاد می‌شود. در این شرکت، او روش‌های مدیریتی را اجرا کرد که فراتر از آن دوران بودند. او ساختار مدیریت متمرکز رایج در آن دوران را کنار نهاد. او پیشگام‌ تبلیغات‌ در مطبوعات‌ و رقابت در زمینه ی قـیمت و کیفیت است.

او‌ یک‌ مدیر روشنفکر در عصر خود بـه شـمار می‌رفت. این موضوع حتی در شعاری که‌ او‌ برای شرکتش در نظر گرفته بود‌ نـیز‌ مـشهود است‌: «هماهنگی‌ میان‌ سود سازمانی و عدالت اجـتماعی‌.»

در سـال 1933،مـاتسوشیتا پنج اصل راهنمای خود را معرفی کرد و در سـال 1937 نـیز‌ دو‌ اصل دیگر را به آنها افزود‌. این‌ اصول‌ که‌ حتی‌ امروز نیز کاربرد‌ دارنـد‌ عـبارتند از:

1- خدمت به عموم

2- انصاف و صـداقت

3- کـار تیمی

4- تـلاش بـرای پیـشرفت

5- نزاکت و فروتنی

6- احترام به‌ قانون‌ طـبیعت‌

7- شـکرگذاری

آنچه امروز به عنوان هفت آرمان ماتسوشیتا (seven spirits of Matsushita) شناخته می شود در سبک رهبری به اشکال گوناگون نمود پیدا می کند.

کـانوسوکه ماتسوشیتا | اصول مدیریتی ماتسوشیتا

رمز موفقيت ماتسوشيتا

ماتسوشيتا علت موفقيت خود را چنين توصيف می كند: «كليد كاميابی در پديد آوردن محصول، داشتن درجه دكترا، يا داشتن بودجه كلان در واحد پژوهش و گسترش نبود. بلكه در تلاش، زحمت كشيدن و عرق ريختن كاركنان شركت بود». وی رويكردی جديد و متفاوت از زمان خود به كاركنان خود داشت. از نظر وی، سرمايه های يك سازمان، كاركنان آنند.

توجه به «خرد گروهی»، «نظام بخشی»، «تعيين مأموريت سازمان»، از شيوه های مديريتی وی به شمار می آيند؛ شيوه هايی كه پس از گذشت چندين دهه از پياده سازی آنها توسط ماتسوشيتا، در سازمان های كنونی مطرح می شوند.
با توجه به نحوه زندگی و عملكرد ماتسوشيتا، وی علاوه بر خصوصياتی همچون خلاقيت، خطرپذيری، تلاش، فروتنی كه ويژگی مشترك كارآفرينان ديگر نيز است، دارای ويژگی فوق العاده ای بود كه می توان آن را رمز موفقيت وی ناميد و آن هم «ظرفيت بالا برای برانگيختن ديگران است».

21 پند ماتسوشيتا

1– من فنون ویژه ای را آگاهانه به عنوان راز موفقیت به کار نمی بندم.

اگر در این راه رازی وجود داشته باشد، عبارت است از شوق طبیعی من به اعتماد کردن به همکارانم و یاری خواستن از آنها، من آنگونه آدمی هستم که با همکارانش رایزنی و مشورت می کند و از خرد و رای آنان یاری می گیرد.

2– شرط اول و نخست موفقیت شناخت توانایی های ذاتی خویش است.

عدم شناخت توانایی ها، مانع از بهره گیری از آنها می گردد. گاه یک صدای درونی به شما می گوید چه جهتی را باید برگزینید. شناسایی توانمندی ها، مستلزم شناخت استعدادها است.

3– یکی از مهمترین عوامل مدیریت، داشتن دید و فلسفه مدیریت است.

بدون داشتن فلسفه مدیریتی، ساختار کلی شرکت خلق نمی شود و سایر عوامل نمی توانند به پتانسیل کامل خود برسند. مدیریت باید بتواند به سئوالات مطروحه درباره زندگی اجتماعی و جهان هستی پاسخ دهد و بداند که: حقیقت چیست و راه صحیح کدام است؟ فلسفه مدیریت باید مبتنی بر قوانین اساسی طبیعت باشد. تعیین فلسفه مدیریت براساس وظیفه شرکت در قبال جامعه، اولین اقدام ضروری درجهت ایجاد فضای کار مناسب است.

4– فلسفه مدیریت من براساس فهم من از انسان است.

من معتقدم، انسان در راس موجودات هستی قرار دارد و این استعداد را دارد که سرآمد همه چیز در هستی باشد. من بر این باورم که عامل انسانی مهمترین و ضروری ترین عامل در اداره هر شرکتی است. مدیر باید فیلسوفی باشد که به ذات و وجود بشر اهمیت قائل شود. یک مدیر لایق هرگز نباید فراموش کند که با انسان ها سروکار دارد. 60 سال پیش به کارمندانم می گفتم اگر یکی از مشتریان از شما پرسید، چه می سازید، باید در پاسخ بگویید، سرپیچ می سازیم اما انسان ها مهمترین تولید ما هستند.

5– روش زندگی و روش مدیریت من، ساده است.

من به صورت ساده و مطابق با قوانین طبیعی کارهایم را انجام می دهم. این شیوه یعنی تبعیت از عقل و وجدان پاک. اطمینان دارم چنانچه بر عقل سلیم متکی باشید، همواره پیروز هستید.

6– فلسفه مدیریت باید ثابت بماند اما روش ها و طرح ها باید تقریباً به طور روزمره نوسازی شوند.

پیشرفت براساس قانون طبیعی، بنیان اجتماعی بشری است. به همین دلیل است که مدیریت شرکت باید دایماً به فکر توسعه و سرمایه گذاری جدید و حرکت تدریجی از فاز قدیم به جدید باشد. مدیران و کارکنان در هر کسب و کاری باید مهارت های خود را بهبود بخشند. فرآیند بهبود کارها، یک فرآیند ابدی است.

7– به باور من، محل کار یک مرکز آموزشی برای رشد اخلاق فردی و ارتقای سطح مهارت های فنی و تخصصی است.

شرکت یک محل ساده برای به دست آوردن درآمد یا پرش به یک موقعیت بالاتر نیست. فضا و محیط شرکت باید به گونه ای باشد که کارکنان تمام استعدادهای خود را بروز دهند. من از شما می خواهم با این ذهنیت کارتان را انجام دهید.

8– هدف نهایی هر شرکت باید داشتن تاثیر مثبت در اجتماع باشد.

اگر مدیریت غافل از این باشد که ضرورت وجود شرکت بهبود اجتماع بشری است هرگز به معنای حقیقی، موفق و قوی نخواهد شد. در همین راستا لازم است شرکت ها کارکنان خود را به عنوان انسان هایی اجتماعی پرورش دهند. تجربه مرا متقاعد ساخته که شرکت نمی تواند موفق عمل کند مگر اینکه تمام کارکنانش به عنوان انسان، موفق باشند.

9– مدیریت باز به معنای اعتماد کردن به کارکنان، ارتباطات روان درون شرکتی، بالا بردن روحیه کارکنان و افزودن بر یکپارچگی سازمان

من اختیارات فراوان به کارکنانم واگذار می کردم و به شایستگی و کاردانی آنان اطمینان داشتم. من همه را از جریان امور و کارها از جمله سود و زیان ماهانه آگاه می ساختم. همین سیاست ها به مقدار زیادی به رشد و کمال شرکت یاری بخشید.

10– من مدیریت را به منزله نوعی هنر می دانم.

هریک از فرآیندهای مدیریت یک کار هنری و خود مدیریت هنر تکاملی است. مدیریت هرگز به منزلت یک هنر اجتماعی ارزشمند دست نمی یابد مگر چیزی ارزشمند برای گفتن داشته باشد و آن وقتی است که یک فلسفه مدیریت پشتوانه آن باشد که هم یک دید فکری بدهد و هم عناصر مختلف شرکت را هماهنگ سازد.

11– در میان همه عناصر مدیریت، عامل اصلی و مرکزی کارکنان هستند.

من به کارکنانم برای آنچه می دانند، اعتماد دارم. اعتماد موجب می شود، آنان بیشترین نیروی خود را جهت کامیابی به کار گیرند. من باور دارم که دانایی تک تک کارکنان در تصمیمات مدیریتی منعکس می شود. نگرش و طرز تلقی من از تو بهتر هستم هرگاه از سوی شخص برجسته و بالای سازمان آشکار شود، می تواند همه کسب و کار او را در معرض خطر قرار دهد. واگذاری مسئولیت و اختیار و تشویق به قبول آن، روش مهمی برای توسعه کارکنان است، سرمایه گذاری روی افراد با دادن استقلال عمل میسر می گردد.

12– من به این باور رسیده ام که کارکنان از تشخیص شایستگی های خود خشنود می شوند.

هیچ کس کامل نیست. هرکس نقاط قوت و ضعفی دارد اما برای انجام کاری مناسب است. به نظر من شکست بسیاری از روِسای با استعداد ناشی از این بوده است که آنان، زیردستان خود را به عنوان بدهی و نه سرمایه تلقی می کردند. شاید این قبیل روِسا صرفاً به حدی باهوش هستند که فقط خطاها را تشخیص می دهند. به نظر من یک مدیر باید حداقل 70 درصد توجه خود را معطوف خصوصیات مثبت کارکنان خود نماید.

13– از نظر من کسی که دارای ظرفیت فراوانی جهت رشد است، یک کارمند آرمانی است.

کسی که نه تنها در درون یک پیشه و تخصص رشد می کند بلکه با آن در راه رشد و تعالی گام برمی دارد، مطلوب من است. لیاقت و وفاداری لازم است لیکن استعداد فرد مهمتر است. درضمن هرکس باید طوری فعالیت نماید که گویی مدیر کسب و کار خویش است. مدیر خود بودن چیزی است که همواره آن را توصیه کرده ام.

14– مهم نیست چند ساعت در محل کار خود حاضر هستید بلکه میزان کارآیی شما اهمیت دارد.

باید بین سختکوشی و کار در ساعت های طولانی تفاوت قائل شد. یک انسان کارآلوده که هیچ دلبستگی به هنر یا دیگر دلخوشی های زندگی ندارد، ناگزیر انسانی خمود و بی نشاط خواهد بود. من معتقدم کارگران (کارکنان) باید 2 روز در هفته تعطیل باشند تا بتوانند از زندگی خصوصی خود لذت ببرند. البته کار باید بر تفریح مقدم باشد نه برعکس.

15– باید بدانیم که خود مسئول اشتباهات و شکست هایمان هستیم.

ازاین رو باید دقت نماییم تا از تکرار آنها پرهیز شود. اینکه اشتباهی صورت نگیرد، ایده آل است. آنچه مهم است خود اشتباه نیست بلکه رفتاری است که ما از خود نشان می دهیم. شکست نیز یک ذخیره ارزشمند از آزموده ها را فراهم می آورد. باید هر شکستی به عنوان درسی برای آینده به کار آید.

16– ما تنها برای لقمه ای نان زندگی نمی کنیم.

به دست آوردن آسایش های مادی به هیچ وجه شادی و خشنودی را تضمین نمی کند. ثروت، شخصیت و موقعیت اجتماعی ملاک موفقیت نیست. جوهره انسانیت همچون الماس صیقل نیافته است. اگر انسان ها عظمت درونی خویش را باور نمایند و سخت کار کنند و اجازه دهند گوهر وجودشان بدرخشد، دنیا بهتر از این خواهد شد.

17– مدیر تنها زمانی نیرومند خواهد بود که به دو ستون همزاد راستگویی و اعتماد تکیه داشته باشد.

در کار مدیریت، افسون ویژه ای وجود نداشته و تردستی های زیرکانه ای راه ندارد. خوشبختم که توانسته ام همواره راستگویی را در پیش گیرم.

18– بنیان فلسفه مدیریت، روح فروتنی است.

SUNAO یک لغت ژاپنی است که معمولاً به فروتنی و نرمی در یک فرد و قلب پاک و بی آلایش و خالص و بدون ریا اطلاق می گردد. اگرچه انسان ها به ساحت خدا راه نمی یابند اما روح فروتنی، انسان را خدایی می کند. یک مدیر که با روح فروتنی عمل می نماید، قادر است بایدها و نبایدها را به درستی درک نماید. اغلب کسانی که در کسب و کار شکست خورده اند، از فروتنی بی بهره بوده اند. برخورداری از روح فروتنی و فکر باز و آزاد، مستلزم تلاش آگاهانه و انضباط مداوم فردی است. درمقابل، غرور انسان را نسبت به اشتباهاتش غافل نموده و این غفلت یک خطر دایمی است. وقتی اوضاع شرکت به خوبی پیش می رود و یک مدیر به تخصص مدیریتی خودش تبریک می گوید، مستعد غرور و بی قیدی شده و خود را در معرض شکست در آینده قرار داده است.

19– از نظر من مذهب و فعالیت های اقتصادی، دو چرخ ماشین تمدن بشری هستند.

یک مذهب اصیل مروج عشق، انسانیت، حق شناسی و دیگر خصایص مثبت انسانی است. مذهب در طبیعت انسان ریشه دارد.

20– برای یک زندگی هدفمند انسان نیازمند داشتن کارهای در دست انجام و برنامه های ناتمام است.

کار ناتمام من اکنون بیش از اداره یک شرکت است. من به دنبال دستیابی به صلح، خوشبختی و سعادت نه فقط برای ژاپن بلکه دستیابی به رفاه در سطح جهان هستم.

21– تا زمانی که از رهبرانی توانمند برخورداریم، آینده ای درخشان در پیش خواهیم داشت.

ما نیازمند پرورش مردمان شایسته و کاردان برای شکل دادن به آینده هستیم. من بر این باورم که زمان آن فرارسیده تا در سیستم مدیریت بازنگری شده تا زمینه استفاده از استعدادها و خلاقیت های نیروهای جوان فراهم شود. از این رو دانشکده حکومت و مدیریت ماتسوشیتا را جهت تربیت مدیران و رهبران کارآمد، تاسیس کردم.

منابع

کانوسکه ماتسوشیتا - میثاق مدیران - شماره 52 - خرداد 1389

pogc.ir

modirpedia.com

mgtsolution.com

hadjarian.com

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید