هاروکی موراکامی نویسنده محبوب ژاپنی و خالق آثار بینظیری چون کافکا در کرانه و جنگل نروژی است. هاروکی موراکامی هر روز، چهار صبح بیدار میشود، پنجشش ساعت مینویسد و سپس نُه کیلومتر میدود. تنها یکی از رمانهایش، در اولین سال انتشار، ۳.۵ میلیون نسخه فروش رفته. خودش خبر ندارد چرا اینهمه مردم دوستش دارند، اما میداند محبوبیتش بیربط به عجیببودن اتفاقات قصههایش نیست: ماهیهایی که از آسمان میبارند و گربههایی که در خیابان گم میشوند. میگوید «در رماننوشتن نباید خیلی چونوچرا کرد، من به تاریکیِ ناخودآگاهم میروم و با دست پُر از آنجا برمیگردم. نتیجهاش میشود رمانهایی که نوشتهام».
زندگینامه هاروکی موراکامی
دوران کودکی هاروکی موراکامی
موراکامی متولد سال 1949 در کیوتو ژاپن است. او تنها فرزند خانوادهای سه نفره بود. دوران کودکی موراکامی در شهرهای مختلفی چون نیشینومیا، آشیا و کوبه سپری شد. پدر و مادر هاروکی هردو استاد ادبیات ژاپنی بودند. پدر موراکامی از سربازان جنگ دوم امپراتوری ژاپن و چین بود و در طی این درگیریها به شدت دچار جراحت شده بود. موراکامی بعدها در مقالهای به نام از «پدرم که حرف میزنم از چه حرف میزنم» بیان کرد که آسیبهای وارده بر پدرش در زندگی او تاثیر به سزایی داشته است.
موراکامی از دوران کودکی، شیفته ادبیات و موسیقی غربی بود. دوران کودکی و نوجوانی او با مطالعه آثار نویسندگان برجسته اروپایی و آمریکایی و روسی سپری شد. او آثار طیف وسیعی از نویسندگان غربی چون فرانتس کافکا، گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، فئودور داستایفسکی و جک کرواک را دنبال میکرد. علاقه او به ادبیات غربی و تاثیر آن در نوشتههایش، یکی از ویژگیهایی است که آثار او را از سایر نویسندگان ژاپنی متمایز میکند.
نویسندگی هاروکی موراکامی
موراکامی داستاننویسی را از سن 29 سالگی آغاز کرد. او در این مورد میگوید:
قبل از آن هرگز متنی ننوشته بودم. من هم یکی از هزاران انسان معمولی بودم. کلوب جازم را اداره میکردم و به فکر خلق اثری ماندگار از خود نبودم.
اما اتفاقی باعث شد که ایده نویسندگی به طور ناگهانی به موراکامی الهام شود. داستان این اتفاق، ساده و شاید از نظر بسیاری کمی غیرمعمول به نظر برسد. سال 1978 موراکامی برای تماشای بازی بیسبال به ورزشگاه رفته بود. در میانههای بازی بازیکن آمریکایی یکی از تیمها ضربه موفقی را به ثمر میرساند. همانند برخورد توپ با راکت، ایده داستاننویسی نیز با ذهن موراکامی برخورد میکند. همان شب موراکامی نوشتن اولین کتاب خود به نام به آواز باد گوش بسپار را آغاز کرد.
موراکامی برای خلق این اثر نزدیک به یک سال زمان صرف کرد. سال 1979 پس از انتشار کتاب به آواز باد گوش بسپار، موراکامی موفق به دریافت جایزه بهترین رمان اول از مراسم گونزو شد. موفقیت اولین کتاب موراکامی او را برای ادامه نویسندگی مشتاقتر کرد.
پس از آن نوبت به نگارش سه گانه ی «موش صحرا» رسید. در سال 1980 میلادی، هاروکی موراکامی رمان «پین بال» که اولین قسمت از این رمان سه گانه بود را نوشت. فروش موفق این کتاب سه گانه، راه موراکامی را در ادبیات جهان باز کرد و او را به علاقه مندان رمان های داستانی در سطح دنیا معرفی کرد.
سبک روایی داستان های هاروکی موراکامی فرا واقع گرایی و واقع گرایی جادویی می باشد. یکی از سبک های مشهور که به دلیل جذابیت های فراوان از فروش فوق العاده ای نیز برخوردار می باشد. با این حال خوانندگان بسیار زیادی نیز هستند که علاقه ای به آثار نوشته شده ی هاروکی موراکامی ندارند. آن ها در مورد کتاب های وی می گویند: نوشته های موراکامی فاقد جذابیت های لازم است و نمی تواند خواننده را درگیر خود کند. از لحاظ جذابیت داستان های او به مانند قصه هایی است که در شبکه های اجتماعی بیان می شود و پر از هیجان و هیاهو می باشد. اما این هیجان تنها در زمان خواندن کتاب می باشد و پس از آن که مدتی از مطالعه ی آثار او گذشت شما هیچ چیزی را از آن ها به یاد نخواهید آورد.
زندگی شخصی هاروکی موراکامی
موراکامی هنوز دوران دانشگاه را به اتمام نرسانده بود که در سال 1971 با همسر خویش یوکو ازدواج کرد. او درباره این ازدواج می گوید: «من سعی کردم به کسی که دوست داشتم دست پیدا کنم و این کار را به هر طریقی که بود انجام دادم و با آن که ازدواج کردن در بین هم سن و سال های من به این شکل مرسوم نبود، اما من دوست داشتم به روش خودم زندگی کنم و در نتیجه با یوکو ازدواج کردم و از این بابت خیلی احساس خرسندی می کنم.»
موراکامی و همسرش پس از ازدواج طی توافقی دو طرفه تصمیم گرفتند که هرگز صاحب فرزند نشوند.
موراکامی در مورد سختی هایی که در طول زندگی اش کشیده این گونه می گوید: «من در حالی ازدواج کردم که هنوز تحصیلات دانشگاهی ام را به پایان نرسانده بودم، در نتیجه پول زیادی هم برای زندگی کردن نداشتم. این پول نداشتن من و همسرم باعث شده بود تا ما برای سه سال پشت سر هم همانند دو برده کار کنیم. هر کاری را که فکرش را بکنید انجام دادیم و در این بین هر چقدر که می توانستیم پس انداز می کردیم. پس از آن به کمک پولی که از دوستان و آشنایانم قرض کرده بودم، موفق شدم کافی شاپ کوچکی را در اطراف توکیو راه اندازی کنم.
زمانی که کافی شاپ را راه انداختم سال 1974 بود و خب در آن زمان راه اندازی و مدیریت یک کافی شاپ بسیار آسان تر از زمان حال بود. هر جوانی را که می دیدم از کار کردن در شرکت ها فرار می کرد و سعی می کرد تا کسب و کار خود را در مغازه ای کوچک راه بیاندازد و به انجام کاری که علاقه دارد بپردازد. کافه ای که من داشتم پاتوق عده ای از جوانان دانشگاهی بود که بعد از ظهر خود را در آن می گذراندند و من نیز گاهی اوقات به گفتگو با آن ها می پرداختم و با نوع تفکر افراد مختلف از قشرهای متفاوت آشنا می شدم.
هاروکی موراکامی هم اکنون در ژاپن اقامت دارد. «جنگل نروژی» و «سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش» جزو آخرین نوشته های موراکامی بوده است که البته برخلاف کارهای مشهور او هم چون داستان «زلزله» به موفقیت چندانی دست پیدا نکرد. بیشتر کتاب ها و آثار موراکامی تاکنون به بیش از ۵۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است. و برخی از آثار او از جمله همین جنگل نروژی و کافکا در کرانه در کشور ما نیز منتشر شده است که مطالعه ی آن برای دوستداران ادبیات جهان که علاقه دارند با سبک کاری، فرهنگ و علایق مردم ژاپن آشنا شوند، توصیه می شود.
موراکامی، مفاهیمی چون شکوه، لذت، افسوس، بیگانگی و هیجان را در زندگی روزمره و اشیایی عادی چون کتاب، ترانه و یا یک کاسه ی پر از رشته از فرنگی پیدا می کند و داستان خود را با استفاده از این چیزهای ساده، از آخر به اول می سازد.
3 رمانی که بیشترین تأثیر را بر موراکامی داشته اند
1- خواب گران اثر ریموند چندلر
موراکامی بارها از تأثیر این کتاب معمایی بر نوشته های خود سخن گفته است. فیلیپ مارلو، قهرمان این کتاب، با شخصیت آرام و با اعتماد به نفس خود، تجسم داستان های نوآر و کارآگاهی آمریکایی است. مارلو، مردی باهوش است که قوانین اخلاقی مختص به خود را دارد. به وضوح می توان تأثیرات ریموند چندلر را در آثار موراکامی—زنان اغواگر و مردان جبرگرای داستان های او—مشاهده کرد. موراکامی در محاصبه ای با گاردین از علاقه ی وافر خود به شخصیت اصلی کتاب «خواب گران» پرده برداشت و گفت:
ممکن است مارلو برای آمریکایی ها شخصیتی خیالی باشد اما برای من کاملاً زنده و واقعی است.
2- گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتزجرالد
موراکامی به عنوان عاشق و شیفته ی ادبیات آمریکا، چاره ای جز دوست داشتن کتاب «گتسبی بزرگ» ندارد! ذکر نام این کتاب اصلاً تعجب برانگیز نیست و در حقیقت، این اثر، کتاب مورد علاقه ی موراکامی در میان تمامی کتاب ها است. همان طور که در چند خط بالاتر هم اشاره شد، او این رمان را به ژاپنی برگردانده است. تأثیر گتسبی را می توان در جای جای کتاب های موراکامی مشاهده کرد و معادل و مشابه شخصیت های این اثر کلاسیک در داستان های موراکامی به وفور به چشم می خورد. «گتسبی بزرگ» به گونه ای، چکیده ی همه ی عواملی است که باعث شده هاروکی موراکامی عاشق داستان های آمریکایی شود. خودِ موراکامی را می توان با شخصیت گتسبی مقایسه کرد، از این منظر که او همیشه بیشترین تلاش خود را می کند تا با بهره گیری، و نه تقلید، از تجارب گذشته به چیزی که واقعاً در طلب آن است، دست یابد.
3- ناتور دشت اثر جی. دی .سلینجر
ناتور دشت، اثر آمریکایی و کلاسیک دیگری است که در این فهرست جای می گیرد. موراکامی، این کتاب را هم ترجمه کرده و بسیار به آن علاقه مند است. این علاقه مندی و تأثیر را می توان به وضوح در کتاب «کافکا در ساحل» مشاهده کرد. ناتور دشت، پسری جوان و تنها را در مرکز خود دارد که در نیویورک دهه ی 1950 میلادی در خیابان ها پرسه می زند؛ زنان همچنین در پیشبرد داستان این اثر، نقش عمده ای ایفا می کنند. قهرمان های مرد موراکامی اغلب در مواجهه با زنان، بسیار منفعلانه عمل می کنند و کنترل رفتار خود را از دست می دهند و می توان گفت که همه ی آن ها، اندکی از شخصیت گتسبی و هولدن کالفیلد—قهرمان رمان ناتور دشت—را در DNAی خود دارند.
سبک شناسی آثار هاروکی موراکامی
موراکامی نویسندهای است با افکار و سبک خاص خودش؛ سبکی که در عین خاص بودن، با زندگی و روحیات فردی انسانهای معمولی در هم آمیخته است. همین ویژگی است که باعث میشود افراد بسیاری با نوشتههای او ارتباط برقرار کنند. سبکی که در عین سورئال بودن، پیوند خود را با دنیا، انسانها و احساسات واقعی نیز حفظ کرده است.
موراکامی مانند بسیاری از مردم ژاپن، عاشق و شیفته ی فرهنگ عامه ی آمریکا است. در حقیقت، برخی از منتقدین او اعتقاد دارند که موراکامی به اندازه ی کافی، «ژاپنی» نیست. در آثار او، ارجاعات زیادی از موسیقی کلاسیک یافت می شود اما بیشتر بخش های کتاب های موراکامی را اشاراتی به موسیقی راک، خرده داستان های کارآگاهی، فیلم ها، بیسبال، جاز و اسامی برندهای غذا، نوشیدنی و لباس شکل می دهد. قهرمان داستان های موراکامی تقریباً همیشه انسانی ساکت، بی شیله پیله، منزوی و تنها است که با اشخاصی مثل باب دیلن و جانی واکر وقت می گذراند. این دست از آدم های معروف در آثار موراکامی نقش تزئینی ندارند بلکه شخصیت هایی تأثیرگذار در داستان هستند. نام رمان دوم موراکامی، «پینبال، ۱۹۷۳» است. می بینید که موراکامی به جای استفاده از اسم های دهن پر کنی چون «پروا»، «زندگی» یا «خدا»، از «پینبال» در عنوان اثر خود استفاده کرده چرا که او، داستان هایش را با مفاهیم ثقیل و انتزاعی آغاز نمی کند.
معرفی بعضی آثار هاروکی موراکامی
1.شکار گوسفند وحشی
«ماجرایی که گوسفندی در آن است»عنوان اصلی این کتاب است. این کتاب به درستی که همانند عنوانش می ماند. در آن قهرمان موراکامی وارد یک اتحادیه سیاسی-اقتصادی-صنعتی میشود که از قضا پول و قدرتی بیپایان دارد و او به خواسته خود این کار را میکند. بعضی از جالبترین بخشهای رمان در طبیعت روستایی هوکایدو اتفاق میافتد که به عنوان داخل ذهن قهرمان تعبیر شده است، یا سرزمین اسطورهای مردهها. در قلب این رمان، همانند دیگر کارهای موراکامی، داستان اختلاف میان خواستههای یک فرد و وضعیت بیرونی اوست. و البته یک گوسفند بسیار قدرتمند هم در داستان وجود دارد.
2.ماجرای پرنده باد شده
این یکی دیگر از رمانهایی است که «دنیای دیگر» در خود دارد؛ این بار شکل یک هتلی در یک دخمه را دارد که در آن همسر قهرمان، کومیکو، توسط برادر شرورش، واتایا نوبورو زندانی شده است. قهرمان داستان که مردی آرام و خانهدار به نام اوکادا تورو است باید راهی به دخمه متافیزیکی پیدا کند، با نوبورو مواجه شود و کومیکو را نجات دهد. در همین حین، او باید همچنین با موقعیتهای که فنرهای پیچیدهشده زمان به سمتش سرازیر میشوند و اتفاقات تاریخی با یکدیگر برخورد میکنند، دست و پنجه نرم کند. این رمان درباره عشق، خشونت و مجموعه خاطرات از دست رفته و بازیابی شده است.
3.سرزمین عجایب پخته شده و پایان جهان
اگر گابریل گارسیا مارکز و اچ. جی. ولز با یکدیگر رمانی بنویسند، امکان دارد چیزی شبیه این رمان شود. روایت دوگانه آن خیابانهای خشن و کمی آینده طور توکیو را که درگیر یک جنگ اطلاعاتی با تلفات واقعی هستند، نشان میدهد. این کتاب یک دنیای فانتزی در شکل یک شهر است که توسط یک دیوار عظیم و عالی است که توسط مردم بدون سایه، یک نگهبان خشمگین، و یونیکورنها احاطه شده است. قهرمان داستان در نهایت باید میان دو جهان به عنوان خانه همیشگیاش انتخاب کند.
4. 1Q84
این اولین رمانی است که موراکامی سراغ موضوع بحثبرانگیز گروههای کوچک مذهبی رفته است؛ موضوعی دردناک در ژاپن از زمان حمله تروریستی آوم شینروکو در سال 1995. کالت تخیلی رمان، ساکیگاکه در تلاش است تا رابطه خود با ارواح زمین به نام آدمهای کوچک ار دوباره برقرار کند. روایت اصلی داستان به هم رساندن دو قهرمان داستان است – یک مربی ورزشی که در شبها قاتل مردان تجاوزگر است و یک نابغه ریاضی که شبها نویسنده تبلیغاتی است. مانند دیگر رمانهای موراکامی، این اثر نیز تنشهای بسیار میان مذهب و سیاست و همچنین روح داخلی انسان را بررسی میکند.
5.سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش
سوکورو تازاکی بیشتر داستان را صرف فهمیدن این می کند که چرا حلقه دوستان دبیرستانش او را از گروهشان خارج کردند، بعد از آن که او شهر ناگویا را برای تحصیل دانشگاهی در توکیو ترک کرد. جستجوی او برای فهمیدن این موضوع او را به فنلاند میبرد، جایی که او با حقایقی تلخ درباره شخصیت خودش مواجه میشود. این رمان درباره خیانت و گذشت ولی بیشتر از همه درباره بزرگ شدن است.
6.کافکا در کرانه
قطعا گیجکنندهترین رمان موراکامی است. این رمان سه شخصیت اصلی (پروتاگونیست) دارد که هر کدام از نسلی مختلف هستند. همهشان از یک تراما شدید رنج میبرند که باعث میشود آنها –مانند باز کردن جعبه پاندورا – سنگ دروازه را باز کنند و وارد دنیایی دیگر شوند. دو نفر از آنها به عنوان نیمه انسان بر میگردد. کافکا، جوانترین سه تن، با دخمهای در جنگل متافیزیکی مواجه میشود که او را قویترین پسر پانزدهساله دنیا میکند. پیام اصلی این رمان به نظر این است که اگر ما نمیتوانیم سرنوشت خود را عوض کنیم، حداقل میتواند آن را به نفع خودمان سوق دهیم.
7.صدای باد را بشنو
این اولین رمان موراکامی بود و ضعف آن در داستان را با سبک نگارش سریع، سبک و سادهاش جبران میکند. قهرمان آن که ما او را به عنوان بوکو میشناسیم (شخص اول مفرد آشنا) دوستی او با «رت»، گارسونی چینی که بیشتر با نام «جی» شناخته شده است و یک دختر نه انگشتی با یک خال بزرگ بر روی شانهاش مدام قطع و وصل میشود. در تمام این مدت او در تلاش است تا بداند چگونه جوانی و ایدهآلهایش را از دست داد.
8.پینبال، 1973
در ادامه تم از دست دادن و نوستالژی صدای باد را بشنو، این دنباله داستان زوایای دیگری از قهرمان را نشان میدهد؛ رابطه او با ناوکو که در دوران دانشگاه خودکشی کرد. با توجه به این تم تلخ، از دوقلوهای بینام که از ناکجا پیدایشان میشوند تا به بوکو کمک کنند با حس تنهایی و از دست دادن روبرو شود، طنز بیرون میکشد. این رمان با جستجوی ماشین پینبال محبوب بوکو از روزهای همراه با ناوکو تمام میشود. بوکو بعضی از خاطراتش با ناوکو را به یاد میآورد.
9.چوب نروژی
یک ناوکوی دیگر یا همان یکی است؟ این سوال هسته اصلی این رمان را شکل میدهد. این اثر یک نگاه به رابطه تراژیک واتانابه تورو با یک دختر جوان که مشکلات روانی دارد و مدام صدای کیزوکو، یار از دست رفتهاش را میشنود که او را به دنیای دیگر فرا میخواند، است. تورو بخشهایی از داستان را صرف این میکند که نگذارد این دختر این کار را بکند و بخشهای دیگر را درگیر میلش به میدورو، دختری جذاب و «زن دیگر» ماجرا است.
10.رقص رقص رقص
همه منتقدان این رمان را دوست نداشتند. عدهای گفتند که کمی کند است. برای خوانندگانی مثل من که به تفکیک پدیده اقتصادی ژاپن علاقهمند هستند، جالب است. این اثر کاپیتالیسم پیشرفته را با تمرکز بر گرایش آن بر مصرفگرایی و فروش بررسی میکند و روابط اولیه انسانی مانند خانواده و دوستان را در بر میگیرد. برای آنهای که داستانهای فانتزی مانند «شکار گوسفند وحشی» را ترجیح میدهند، این داستان بر اساس ماجرای پیدا کردن کیکی توسط بوکو ساخته شده است که در پایان آن داستان غیبش میزد.
دیدگاه