امروز: یکشنبه, ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 285417
۱۷۵
۱
۰
نسخه چاپی

آشنایی با کتاب بزرگتر فکر کن؛ نوشته شینا آینگار

بزرگتر فکر کن

ایده ساخت مجسمه آزادی با خود بارتولدی آغاز می‌ شود. فردریک بارتولدی در سال ۱۸۳۴ در کولمار فرانسه در نزدیکی مرز آلمان متولد ش.د وقتی دوساله بود پدر خود را از دست داد و مادر به تنهایی سرپرستی او و فرزند دیگر خود را بر عهده گرفت. مادر با مشاهده زمینه‌های استعداد هنری در فردریک خانواده خود را به پاریس انتقال داد تا مجال زیستن به عنوان یک هنرمند را به فرزندش بدهد.

در پاریس بارتولدی سخت کوش به عنوان شاگرد در حرفه‌های مختلفی کار کرد؛ او از جمله زیر نظر آری، شفرا، نقاش و ژان فرانسوا سویتو، معمار، آموزش دید. طولی نکشید که سخت کوشی‌های او نتیجه دادند؛ در سال ۱۸۵۳ زمانی که بارتولدی هجده ساله بود مجموعه مجسمه‌هایش در نمایشگاه رسمی پاریس به نمایش گذاشته شد.

دو سال بعدتر، مسئولان نمایشگاه بار دیگر بارتولدی را فراخواندند و او را همراه با هیئتی برای مطالعهٔ هنر‌های باستانی مصر به آن کشور فرستادند. وقتی بارتولدی با آثار باستانی مصر مواجه شد نخستین مؤلفه‌ای که بیش از هر چیز او را تحت تأثیر قرار داد مقیاس عظیم این آثار بود. او محو مجسمه‌های عظیمی شد که محافظ مقبره‌های سلطنتی بودند و صف طولانی این غول‌ها که مدام مقابلش ظاهر می‌شدند، او را به حیرت فروبرد در آن، لحظه در عالم، خیال رؤیایی در ذهنش شکل گرفت او می‌خواست مجسمه غول پیکر خودش را بسازد.

در سال ۱۸۶۷ بخت به او رو کرد در آن سال سازندگان کانال سوئز از مجسمه سازان دعوت کردند تا برای معبر ورودی، کانال فانوسی دریایی طراحی کنند. آنان می‌خواستند هم یک فانوس دریایی کاربردی داشته باشند و هم جاذبه ای توریستی برای این دروازه جدید آسیا.

بار تولدی بانویی غول پیکر با ردایی بلند و مواج را پیشنهاد داد که مشعلی در دست دارد تا جهان را به مسیر آن سوی کانال راهنمایی کند. او نام این مجسمه را چراغ‌دار مصر به سوی آسیا نامید.

درنهایت مسئولان تمامی آثار هنری را رد و به جایشان یک فانوس دریایی معمولی نصب کردند وقتی بارتولدی به پاریس بازگشت برای طرح خود کاربرد دیگری پیدا کرد. دوست نزدیک بارتولدی ادوارد دو لابولیه بود؛ یکی از اعضای مجلس ملی، فرانسه، رئیس انجمن ضد برده‌داری و بعد‌ها سناتوری مادام العمر.

لابولیه انقلاب و جنگ داخلی آمریکا را پیروزی‌های دموکراسی می‌دانست که می‌توانستند الهام بخش سایر ملل و به ویژه کشور خودش باشند. او ساخت مجسمه‌ای را پیشنهاد داد که هزینه‌اش را مردم فرانسه می‌پرداختند و آن را به خاطر الهام بخشی، آمریکا به آن کشور هدیه می‌دادند. لابولیه از بارتولدی خواست که این مجسمه را طراحی کند.

از آنجا بود که دو دوست تلاش‌هایشان را برای جمع‌آوری پول مورد نیاز آغاز کردند هزینه ساخت این اثر عظیم ۲۵۰ هزار دلار حدود ۵.۵ میلیون دلار امروزی برآورد شد. آنان به سرتاسر فرانسه سفر کردند و از شهروندان خواستند که هر قدر در توان دارند برای ساخت مجسمه هدیه کنند. در پایان نزدیک به ۱۶۰ هزار دلار از شهروند فرانسوی از- فقرا- و ثروتمندان گرفته تا دهقانان خدمتکاران صاحبان مشاغل و سایر هنرمندان کمک جمع‌آوری کردند.

این شکل دموکراتیک گردآوری بودجه اثر نقشی اساسی درکل‌ایده ایفا می‌کرد و روح پروژه آتی را تجسم می‌بخشید.

در سال ۱۸۷۱ لابولیه و بارتولدی برای انتخاب و آماده‌سازی محل قرارگیری مجسمه به آمریکا سفر کردند. به سرعت مشخص شد که جزیره بدلوا مکان مناسبی برای تحقق بخشیدن به رؤیای بارتولدی است. چراکه در هنگام ورود به بندر نیویورک این جزیره نخستین جایی است که به چشم می‌‌آید. بارتولدی اعلام کرد که این جزیره “دروازه آمریکا” خواهد بود. آنجا موقعیتی عالی برای به نمایش گذاشتن آزادی در برابر  دیدگان جهانیان بود.

هنگامی که محل استقرار مجسمه بنا شد این دو دوست به جمع‌آوری پول از شهروندان سرتاسر آمریکا ادامه دادند بارتولدی بازوی برافراشته بانوی آزادی را در سیاحت گردآوری پول به عنوان یک جاذبه به کمک طلبید؛ بدین ترتیب که علاقه‌مندان می‌توانستند با پرداخت پنجاه سنت از نردبانی بالا بروند و از نزدیک مشعل را ببینند. آنان سرانجام این بازو را در استادیوم مدیسون اسکوئِر گاردن منهتن قرار دادند. بازو شش سال در این استادیوم باقی ماند و در مجموع ۲۵۰ هزار نفر برای دیدن مشعلش از آن بالا رفتند.

بارتولدی در ۲۸ اکتبر سال ۱۸۸۶ بیست سال پس از آغاز کار خود مجسمه آزادی را به جهانیان و تاریخ معرفی کرد نماد به یادماندنی آزادی متولد شد.

آن طور که کتاب‌های تاریخ می‌گویند داستان اینگونه به پایان می‌رسد و به راستی که داستانی الهام بخش است ما شیفته چنین داستان‌هایی هستیم چراکه می‌توانیم خودمان را به جای قهرمانانی نظیر بارتولدی بگذاریم مأموریتمان را آغاز کنیم، بر موانعی بیشمار فائق بیاییم و درنهایت به آرزوی دیرینهمان تحقق ببخشیم.

این داستان‌ها ما  را به این فکر وا می‌دارند که چه بسا روزی ما نیز بتوانیم چنین کار سترگی انجام دهیم.

خب تا اینجا اوضاع خوب است ولی اجازه دهید سؤالی متفاوت از شما بپرسم – و مایلم که قبل از پاسخ دادن بدان واقعاً فکر کنید شما چگونه کارتان را شروع می‌کنید؟

ببینید این داستان‌های حماسی دو عنصر کلیدی دارند نبوغ خلاقانه و تلاش‌های بی‌وقفه. شما می‌توانید بخش تلاش‌های بی‌وقفه را به راحتی تجسم کنید به سختی کار می‌کنید تا رؤیا‌هایتان را محقق سازید اما عنصر نخست‌ ایده‌های خلاقانه چطور؟ آیا می‌توانید هر رؤیایی را برگزینید و برای تحقق بخشیدن بدان سخت بکوشید؟ البته که نه. شما باید رؤیایتان را با دقت انتخاب کنید اما چگونه؟ چه چیزی‌ایده‌ای خوب پدید می‌آورد؟ و دقیقاً چطور به‌اید‌های خوب دست پیدا می‌کنید؟

متأسفانه قصه‌های مرسوم در باب دستاورد‌های حماسی به این بخش اشاره‌ای نمی‌‌کنند. فرایند تولید‌ ایده کماکان به جعبه سیاه کوچک می‌ماند؛ مبهم و ناممکن برای باز کردن مگر آنکه شما یک نابغهٔ خلاق باشید؛ آنگاه است که جعبه به نحوی جادویی به رؤیتان باز می‌شود.

برای باقی ما چنین نکته‌ای هرگز کمک‌کننده نخواهد بود. اگر ما جزء آن معدود افراد خوش شانس نباشیم هیچ کاری از دستمان برنمی آید. حداقل این همان چیزی است که همیشه به ما گفته‌اند. خب من اینجا هستم تا به شما نشان دهم آنچه همواره به ما گفته شده اشتباه است. کلیدی جادویی درکار نیست. هرکسی می‌تواند جعبه سیاه خلاقیت را باز کند فقط کافی است چند نکته ساده را دربارۀ افراد با فکر بزرگتر و ذهن آدمی. بدانید. اگر مایلید تا دریابید چگونه این رویکرد نوآورانه در قبال نوآوری می‌تواند در رمزگشایی استعداد‌های خلاقانه‌تان و آفرینش‌ایده‌های بزرگ یاریگرتان باشد از شما دعوت می‌کنم که به من ملحق شوید.

در طول هشت فصل، کتاب چگونگی این کار را به شما نشان خواهم داد…

کتاب: بزرگ‌تر فکر کن؛ راه و رسم خلاقیت‌ورزی

نویسنده: شینا آینگار

مترجم: میثم همدمی

نشر نوین

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید