امروز: شنبه, ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 285999
۴۵۲
۱
۰
نسخه چاپی

بررسی کتاب «آدم‌خواران», سرنوشت آلن دو مونی؛ داستان ترسناک و واقعی یک قتل هولناک

کتاب «آدم‌خواران»؛ سرنوشت آلن دو مونی

معمولا طرفداران ژانر جنایی زمانی که با داستان‌های واقعی مواجه می‌شوند، اشتیاق مضاعفی برای تمام‌کردن آن کتاب یا فیلم دارند. در بیشتر مواقع، آنچه که برای طرفداران این ژانر جذاب است، نمایانگرشدن خوی حیوانی درون انسان‌ها است. جنایت‌های هولناک تنها به مرگ یک شخص اشاره ندارند، بلکه در پی هر قتل و جنایتی، افراد بسیاری متاثر شده و حتی می‌توان گفت ما شاهد مرگ انسانیت و اخلاق خواهیم بود. شاید به همین دلیل است که در طول تاریخ روایت‌های خون‌بار جذابیت بیشتری برای انسان‌ها داشته‌اند زیرا در خلال این داستان‌ها شما می‌توانید جلوه‌ای دیگر از بشریت را ببینید که در حالت عادی و روزمره ممکن نیست.

نویسنده‌ی معروف ژان تولی در ایران با کتاب «مغازه‌ی خودکشی» شناخته می‌شود. کتاب «آدم‌خواران» دومین اثری است که از او به فارسی ترجمه شده است. این کتاب را به همه‌ی علاقه‌مندان به روایت‌های واقعی از قتل و جنایت توصیه می‌کنیم. حتی ممکن است طرفداران کتاب‌های تاریخی نیز از مطالعه‌ی کتاب «آدم‌خواران» لذت ببرند، مشروط بر اینکه روحیه‌ی حساسی نداشته باشند.

کتاب «آدم‌خواران»؛ سرنوشت آلن دو مونی

کتاب «آدم‌خواران» با عنوان انگلیسی (Eat Him If You Like) در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و در سال ۲۰۱۴ نمایشی با اقتباس از آن روی پرده رفت. اگر در ابتدای کتاب از مقدمه عبور کنید، تا مدت‌ها یا حتی تا پایان کتاب تصور نخواهید کرد که این داستان، روایتی واقعی باشد. در واقع هیچکس انتظار ندارد این توصیفات خون‌بار و وحشیانه واقعا در زمان و مکانی دور یا نزدیک رخ داده باشد، اما در مقدمه‌ی این کتاب که توسط احسان کرم‌ویسی ترجمه شده است، آمده که:

«داستان آدم‌خواران براساس واقعه‌ای هولناک نوشته شده که در ۱۸۷۰، در سال‌های جنگ میان فرانسه و پروس، در دهکده‌ای در جنوب‌غربی فرانسه رخ داده و نویسنده، علاوه بر مطالعه‌ی مدارک تاریخی، در خود دهکده نیز واقعه را از زبان نسل‌های بعد شنیده و تصویر ناب و تکان‌دهنده‌ی آن واقعه را به تصویر کشیده است.»

کتاب با یک جمله‌ی دوست داشتنی شروع می‌شود:

«چه روز قشنگی!»

در ادامه‌ی این جمله‌ی آرامش‌بخش نویسنده به توصیف محیط اطراف می‌پردازد. راوی این رمان کوتاه صد صفحه‌ای سوم شخصی است که به بیان جزئیات علاقه دارد و به نظر مایل است دست مخاطب را گرفته و وارد فضای روستا کند. توصیف‌های ابتدایی می‌تواند مثالی از آرامش قبل از طوفان باشد. نویسنده با وصف یک روستای کوچک، معمولی و حتی دوست‌داشتنی قصد دارد تاثیر آنچه که قرار است در ادامه‌ی داستان روایت کند، دو چندان نماید. این واقعه در روستای «اوتفای» رخ می‌دهد و نویسنده برای اینکه بتواند تصویری واضح از لحظه‌به‌لحظه‌ی این جنایت داشته باشید، نقشه‌ای کوچک و ساده از مسیر مخوفی که «آلن دو مونی» در آن پا می‌گذارد، ارائه می‌کند. طبق مستندات و اشاره‌ای که در داستان وجود دارد، آلن در روز سه شنبه، ۱۶ اوت ۱۸۷۰ خانه را به مقصد روستای اوتفای برای شرکت در جشن سن‌روک، ترک می‌کند. نویسنده اولین جمله‌ای که می‌تواند به‌عنوان زنگ خطر در ذهن مخاطب عمل کند را در پایان بخش دوم داستان به این شکل بیان می‌کند:

«وقتی آلن وارد آن جشن شد صحیح‌وسالم بود.»

یک مخاطب تیزبین می‌تواند بارها و بارها این جمله را مرور کند و سپس متعجب و مشتاق به سراغ صفحات بعدی این داستان برود. کتاب «آدم‌خواران» یک رمان کوتاه با شخصیت‌های متعدد است و کاملا قابل تصور است که داستان در این کتاب با سرعت پیش برود. نویسنده ابتدای بخش سوم را به معرفی کوتاهی از شخصیت‌هایی که قرار است تا پایان داستان بارها نامشان را بشنویم، اختصاص می‌دهد. ژان تولی سعی دارد تصویری واضح از یک فضای شلوغ و ازدحام جمعیت برای مخاطب بسازد زیرا برای تاثیرگذاری بیشتر داستان، مخاطب نیاز به داشتن پیش‌زمینه‌ای از افرادی که قرار است دست به وحشیانه‌ترین اعمال ممکن بزنند، دارد.

مخاطب در این بخش آلن دو مونی را به‌عنوان یک شهروند محبوب و موفق از یک خانواده‌ی متمول می‌شناسد. او به افراد زیادی کمک کرده و با بسیاری از روستاییان دوست است اما ادامه‌ی داستان به‌گونه‌ای پیش می‌رود که شما نه آشنایی در این محیط می‌بینید و نه دوستی و نه حتی احساس انسان‌دوستانه‌ای. در اواسط بخش سوم، شخصیتی با نام «دو مایار» خبرهای بدی از شکست فرانسه در جنگ به محلی‌هایی که در جشن حضور دارند می‌دهد. این افراد که مایل نیستند جشن محقر و کوچکشان با خبرهای شکست فرانسه آشفته شود، واکنش‌های نامطلوبی نشان می‌دهند. نویسنده آغاز داستان ترسناکی آلن را این‌گونه شرح می‌دهد:

«ژان ژان، نوکر دو مایار، که نزدیک اربابش ایستاده بود، شستش خبردار شد که هوا پس است. بازار کساد، قحطی و خشک‌سالی، حالا هم ترس از هجوم بیگانه، فضا را به‌شدت مسموم کرده بود.»

در همین دو خط می‌توان دلیلی آنچه که بر سر آلن می‌آید را پیدا کرد. او قربانی خشمی می‌شود که ارتباطی با آن ندارد. افرادی که به سمت آلن به‌عنوان یک دشمن هجوم می‌برند تنها مایلند کاری کرده باشند و برایشان مهم نیست کاری که در حال انجام آن هستند درست یا غلط است. آلن در ابتدا سعی می‌کند جماعتی مست، عصبی و گرسنه را دعوت به آرامش کرده و از آن‌ها بخواهد سوتفاهمی که دچارش شده‌اند را فراموش کنند اما ناگهان آتش این خشم بی‌دلیل دامن او را گرفته و سرنوشتی شوم برای این مرد ساده‌دل رقم می‌زند.

کتاب «آدم‌خواران»؛ سرنوشت آلن دو مونی

از بخش چهارم این کتاب مخاطب وارد دنیایی می‌شود که به‌سختی می‌توان آن را درک کرد. آلن دو مونی توسط مردم غریبه و حتی دوستانی که ما قبلا با آن‌ها آشنا شدیم، تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد. نویسنده سعی دارد با روایت سریع داستان شما را با استرس و وضعیت عجیبی که آلن تجربه می‌کند، همراه کند. در ادامه‌ی کتاب احتمالا مخاطب با خواندن هر پاراگراف با دنیایی از سوالاتی مانند اینکه «چطور ممکن است؟»، «چرا؟» و «چگونه؟» تنها خواهد ماند. در دل داستان پاسخ مشخصی برای این سوالات در نظر گرفته نشده است، تنها با مرگ فجیع و غیرقابل باور آلن، ممکن است مخاطب نفس راحتی کشیده و بتواند از سوالاتی که ساعت‌ها با آن‌ها درگیر بوده، نجات پیدا کند. در پایان کتاب خواهید دید عنوان «آدم‌خواران» که در ابتدا تخیلی و سورئال به نظر می‌رسید، شرح کوتاه و دقیقی از آخرین دقایق حیات آلن دو مونی است.

ژان تولی برای نوشتن این روایت واقعی که بخشی هولناک از تاریخ فرانسه است به روستای محل زندگی آلن، برتانی، محل وقوع قتل، اوتفای و روستای بوساک در همان حوالی مراجعه کرده تا بتواند بر اساس مستندات معتبر داستان خود را بنویسد. از این فاجعه بیش از ۱۵۰ سال می‌گذرد و بسیاری از روستاییان پس از مواجهه با سوال‌های ژان تولی او را تهدید کردند که اگر به جست‌وجوهای خود ادامه دهد، شاید قربانی بعدی او باشد. در پایان باید گفت حدود ۶۰۰ نفر حاضر در جشن در قتل آلن دخیل بودند. در ۱۹ اوت ۱۸۷۰ حدود ۵۰ نفر با بازه‌ی سنی ۱۴ تا ۶۰ سال به اتهام قتل او بازداشت شدند و در ۱۸ سپتامبر ۱۸۷۰، ۱۹ نفر از آن‌ها به اتهام قتل و شکنجه مجرم شناخته شده و ۴ نفر به اعدام محکوم شدند.

بخشی از کتاب «آدم‌خواران»:

«جمعیت همه شادوشنگول بودند. سوختن آدم زمان زیادی می‌برد. خورشید در افق، خون گریه می‌کرد. منظره مخوفی بود. باد خاکستر آلن را به همه طرف می‌پراکند. قدری از این گرد سیاه به زیر پای مردمی رفت که دهن‌های چرب‌شان را با آستین‌های چرک‌شان پاک می‌کردند. آن‌ها سیر و خوشحال بودند.»

  • منبع
  • دیجی کالا

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید