امروز: جمعه, ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۶ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۶ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 284724
۱۸۲
۱
۰
نسخه چاپی

نبرد پایانی اساطیر ایران

 نبرد پایانی اساطیر ایران

داستان اساطیر ایران همواره درباره نبرد میان خیر و شر، نور و تاریکی، سگال بد و نیک است. با گذشت ۹ هزار سال از خلقت هستی توسط اهورامزدا، در کنار هم شاهد خلقت عالم مینویی و امشاسپندان، حمله اهریمن، به خواب رفتن او، خلق جهان مادی و بیدار شدن دوباره اهریمن و خلق دیو‌ها بودیم که با حمله ارتش دیوها به جهان مادی، اهریمن و سربازانش در زمین زندانی شدند و بر آفرینش پاک اهورامزدا تاریکی و شر وارد شد.

پس از این عصر انسان‌ها و حکومت آنها بر روی زمین آغاز شد و با آمدن پادشاهان مختلف ایران‌شهر و قهرمانانش شکل گرفتند و در نهایت در پایان سومین دوره سه هزار ساله، زرتشت از جانب اهورامزدا مامور شد تا انسان‌ها را با پروردگار و ایزدانش آشنا کند.

آغاز عصری نو، هزاره اوشیدر

در سی سال پایانی عصر زرتشت و سه هزار سال پایانی هستی، نطفه او از طریق نوشیدن آب دریاچه‌ای به نام کیانسه وارد بدن دوشیزه‌ای با نام نامیک پِد (به معنای کسی که پدری نامی دارد) می‌شود و اوشیدر یا هوشیدر متولد می‌گردد. با رسیدن تولد سی سالگی اوشیدر خورشید ده شبانه‌روز در اوج آسمان، همان‌ جایی که در آغاز خلقت در آن آفریده شده بود، باقی ماند تا همگان بدانند که عصر جدیدی آغاز شده است. در این دوران اوشیدر به مقام گفتگو با اهورامزدا رسیده و به برکت آن سه سال بهار مداوم در زمین برقرار شده و هزاره اوشیدر آغاز می‌شود.

سی سال مانده به پایان هزاره اوشیدر، این بار نیز بانویی بِه‌دین (زرتشتی) به نام وِه‌پِد (کسی که پدر نیکویی دارد) به دریاچه کیانسه رفته و از آن می‌نوشد و سپس صاحب فرزندی می‌شود که او را اوشیدرماه (هوشیدرماه) نام می‌دهد و با رسیدن سی سالگی او نیز خورشید به مدت بیست شبانه‌روز در اوج آسمان می‌ایستد تا مردم جهان بدانند که هزاره‌ اوشیدر به پایان رسیده و هزاره اوشیدرماه آغاز شده است.

نبرد پایانی اساطیر ایران
پایان هزاره اوشیدر و آغاز هزاره اوشیدرماه

این بار نیز به برکت صحبت با اهورامزدا به مدت شش سال بهار مداوم رخ می‌دهد؛ شیر گوسفندان به حداکثر می‌رسد و دیوهای گرسنگی و تشنگی نزار و ضعیف می‌شوند و مردم با خوردن تنها یک وعده غذا، به مدت سه شبانه‌روز از تغذیه بی‌نیاز می‌گردند.

بین مردم صلح، آشتی، آشنایی و شادی برقرار می‌شود، هیچ‌کس در اثر بیماری نمی‌میرد و گیاهان و شیر دام‌ها به قدری پربار می‌شوند که مردم از خوردن گوشت بی‌نیاز می‌گردند و حتی به حدی می‌رسند که تنها به نوشیدن آب بسنده کرده و از تغذیه مینو (روح) سیر می‌شوند.
ظهور تباهی

در اواخر دوران اوشیدرماه، ماری بزرگ از زمین بیرون می‌آید که طبق اساطیر ایرانی نماینده تمام خزندگان آزاردهنده است، و از سویی دیگر تمام گرگ‌ها (نماد اهریمن) گرد هم آمده و به گرگی واحد و عظیم تبدیل می‌شوند. (مشابه شخصیت‌های یورمگاندر و فنریر در اساطیر نورس)

مردمان به مبارزه با این موجودات عجیب و هیولایی می‌پردازند و زمانی‌که موفق به نابودی آنها می‌شوند، از آنها خونی جاری می‌گردد که تا فرسنگ‌ها روان شده و زمین و گیاهان را سوزانده و نابود می‌کند و در اینجاست که دوباره جَهی (همان دیو مونثی که اهریمن را از خوابی سه هزارساله بیدار کرد) از زمین بیرون می‌آید و بار دیگر خبر از آمدن ارتش اهریمن می‌دهد.

 نبرد پایانی اساطیر ایران
تباهی باری دیگر هستی را دربرمی‌گیرد

اینجاست که ضحاک از بند فریدون رها شده و فرمانروایی بر دیوان و مردمان را از سر می‌گیرد و به آلودگی و آزار آب، آتش، گیاه و مردم می‌پردازد. آب، آتش و گیاه شکایت خود را نزد پروردگار برده و از او می‌خواهند که باری دیگر فریدون را برانگیزد تا ضحاک را این بار برای همیشه نابود کند.

امشاسپندان روان فریدون را بیدار کرده اما او از شکست دادن ضحاک اظهار ناتوانی می‌کند و این ماموریت را به عهده گرشاسب می‌گذارد. اینجا نیز روان کی‌خسرو گرشاسب را بیدار کرده و گرشاسب با پرتاب تیری موفق به نابودی ضحاک می‌شود.

ناجی بشر در آخرین نبرد هستی

    کجایند آنانی که پرتو راستی وجودشان را فرا گرفته، که با نیرومندی برابر دیو کینه جو ایستادگی کنند و به راستی ای مزدا، این چنین کسان‌اند رهانندگان، سوشیانت‌ها که برای به بار نشستن آیین با دیوان و دیوپرستان به پیکار برخاسته‌اند.

سی سال مانده به پایان یافتن دوران تاریک اوشیدرماه، زنی زرتشتی به نام گَواگ‌پِد (کسی که پدری بخشنده دارد) از آب دریاچه کیانسه نوشیده و سپس صاحب فرزندی به نام سوشیانس (سوشیانت – سودرسان یا رهاننده و رهایی‌بخش) می‌شود. این کودک مانند خورشید درخشان است و با شش چشم (به نظر از شش چشم منظور با دقت بسیار باشد) به هر طرف می‌‌نگرد تا راه نابودی کامل دیوها و ریشه‌کن کردن تباهی را بیابد.

نبرد پایانی اساطیر ایران
سوشیانت، ناجی بشر

این بار نیز سوشیانت در سی سالگی به مقام گفتگو با پروردگار و امشاسپندان رسیده و خورشید این بار نیز به مدت سی شبانه روز در آسمان می‌ایستد. در مسیر بازگشت سوشیانت از گفتگو با پروردگار، کی‌خسرو سوار بر ایزد وَیو به پذیرایی سوشیانت آمده و در راه از کارهای نیک خود در زمان زندگیش، از جمله نابود کردن افراسیاب تورانی صحبت می‌کند.

سوشیانت از کی‌خسرو می‌خواهد که او را با آیین بِه‌دینی (زرتشتی) آشنا کند و به این ترتیب طبق اصول دینی کی‌خسرو فرمان‌روا و سوشیانت موبد موبدان دوران می‌شود تا اهریمن را برای همیشه از میان بردارد.

نشانه‌ های ظهور ناجی

پیش از ظهور سوشیانت طبق اساطیر ایرانی ده نشانه در عالم هستی پدیدار می‌گردد که عبارتند از:

نخست: شب‌ها روشن می‌شود

دوم: ستاره‌ها در آسمان جابه‌جا می‌شوند

سوم: مردم نسبت به هم بدبین و بداندیشه شده و اختلاف طبقاتی بیداد کند.

چهارم: مردم بدعهد و پیمان‌شکن شوند

پنجم: بدسگالان به مقام و منزلت رسیده و نیکان و پرهیزگاران کنج عزلت برگزینند.

ششم: دیو آز با بلعیدن دیوهای دیگر قدرتمند شود.

هفتم: رواج جادوگری دروغین و اهریمنی

هشتم: دروغ‌گویی و بدسگالی رواج یافته و راستی و درستی از یاد برود.

نهم: کینه و دشمنی جای محبت و دوستی را گرفته و مردم به فکر نابودی یکدیگر باشند.

دهم: بزرگان و درست‌کاران بی‌ارزش و بی‌منزلت شوند تا میل به دروغ و ستم یابند.

نبرد پایانی اساطیر ایران
با پیدایش ده نشانه سوشیانت به نجات بشر برمی‌خیزد

با ظهور این نشانه‌ها به دستور سوشیانت ارتشی از ایزدان، انسان‌ها و موجودات افسانه‌ای شکل می‌گیرد که در آن یاوران نامداری نظیر کیومرث، توس، گیو، گودرز، کی‌خسرو، پشوتن، گرشاسب و نریمان به همراهی او در رستاخیز پرداخته و شروع به نبرد و شکار دیوها می‌کنند. دیو اشموغ (اهلموغی – دیو گمراهی، شرک و تردید در وجود پروردگار) یکی از دیوهایی است که سوشیانت به دنبال او بالا و پایین زمین را طی می‌کند و زمانی که دیو در سوراخی فرو رفته و مخفی می‌شود، امشاسپند شهریور در این سوراخ فلز گداخته ریخته و دیو را محبوس کرده و راهی دوزخ می‌کند.

سوشیانت به شکار دیوها می‌رود
سوشیانت به شکار دیوها می‌رود

دیو آز با هدف قدرتمند شدن برای مقابله با لشکر سوشیانت، دیو خشم و چندین دیو دیگر را می‌بلعد اما در زمان مبارزه از ایزد سروش شکست خورده و نابود می‌گرددو ارتش سوشیانت در پنج یَشت (حمله) هربار یک پنجم دیوهای اهریمن را نابود می‌سازد و رفته‌رفته نابود شدن نیروهای اهریمنی، اهورامزدا از همان گشودگی که در آغاز آفرینش اهریمن از آن به زمین حمله می‌کند، تمام دیوهای دوپا و چهارپا را به بیرون از آسمان فرستاده تا در دوزخ گرفتار شوند و هرگز قادر به بازگشت نباشند.

پایان دوازده هزار سال آفرینش

به این ترتیب گیتی پر از عدل و حکمت می‌گردد، سعادت روی آورده، اندیشه و گفتار و کردار نیک رشد یافته، جهان از دروغ پاک شده، خشم نابود گردد، راستی به دروغ چیره شده، منش ناپاک از منش پاک شکست می‌خورد، امشاسپندان خرداد و امرداد دیوهای گرسنگی و تشنگی را از بین برده و اهریمن نیز می‌گریزد.این دوره هر آنچه تباهی وجود داشت، از بیماری و پیری و مرگ گرفته تا دروغ، حسد و ستم از میان می‌روند، باری دیگر گیاهان سرسبز شده و آفریدگان در خوشی به سر می‌برند.

بیرون رفتن دیوها و اهریمن از آسمان
بیرون رفتن دیوها و اهریمن از آسمان

سوشیانت که ماموریت خود را به همراه پروردگار و یارانش با موفقیت به پایان می‌رساند، وظیفه برانگیختن مردگان را به عهده می‌گیرد که این کار را با نیایش در پنج نوبت در پنج روز آخر اسفندماه به انجام می‌رساند و ارواح بیدار شده پس از گذشتن از مرحله داوری، از پل چینوَد (همان پل صراط که در اساطیر ایرانی بر قله البرز واقع شده، حد فاصل جهان مادی و جهان مینویی) به کمک سوشیانت عبور می‌کنند.

نیکوکاران این پل را که زمینی فراخ و سرسبز است می‌بینند و با عبور از آن توسط ایزدان و فرشتگان پذیرایی می‌شوند درحالی‌که بدکاران این پل را مانند لبه تیغ نازک می‌بینند و عفریته‌هایی در پس آن در تاریکی بی‌پایان انتظار آنان را می‌کشند.

هستی از هر آنچه تباهیست پاک می‌گردد
هستی از هر آنچه تباهیست پاک می‌گردد

 

  • منبع
  • توزلو

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید