امروز: یکشنبه, ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 286393
۲۰۹
۱
۰
نسخه چاپی

پنج شاهکار از آناتول فرانس: نویسنده برجسته فرانسوی، برنده جایزه نوبل

آناتول فرانس بدون شک یکی از نویسندگان پرکار فرانسوی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. آثار او جنبه‌های اجتماعی و سیاسی ظریفی دارند و در عین حال به مسائل مهمی مانند عدالت، مساوات و آزادی می‌پردازند.

زندگی و زمانه آناتول فرانس از کودکی تا جوانی

زندگینامه آناتول فرانس از کودکی تا جوانی

«آناتول فرانس» در تاریخ ۱۶ آوریل سال ۱۸۴۴ در پاریس متولد شد. اسم حقیقی او آناتول فرانسوا‌ تابو و فرزند کتاب‌فروشی به نام فرانسوا‌ نوئل تیبو بود. پدر او از خانواده بسیار فقیری بود که پس از سال‌ها تلاش، کتاب‌فروشی معروفی به نام نوئل فرانس را صاحب شده بود. کتاب‌فروشی و محل سکونت خانواده آناتول فرانس در یک‌جا قرار داشت.

مادر او آنتوانت‌ گالار پیش از ازدواج با نوئل فرانس‌ بیوه یک داروساز بود. در سال ۱۸۶۶ پدرش در حالی که بیمار بود، از آن‌جا که آناتول فرانس تمایلی به عهده دار شدن اداره کتاب‌فروشی نداشت، کتاب‌فروشی را به حراج گذاشت‌.

زندگی شخصی

«آناتول فرانس» در سال ۱۸۷۷ و هنگامی‌که ۳۳ ساله بود ازدواج کرد و پس از آن در شعر نویی‌ به همراه خانواده‌اش مستقر شد. ثمره این ازدواج دختری به نام سوزان بود. این ازدواج ۱۵ سال و تا سال ۱۸۹۲ دوام پیدا کرد.

فعالیت حرفه‌ای

«آناتول فرانس» مانند اکثر نویسندگان قرن نوزدهم زندگی خودش را با شاعری آغاز کرد. در فاصله سال‌های ۱۸۸۳ تا ۱۹۲۲ آثار فراوانی از این نویسنده به چاپ رسید. او به خاطر تلاش‌های خود در حوزه ادبیات در سال ۱۹۲۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد و در ۱۰ دسامبر همان سال به این مناسبت سخنرانی به یادماندنی‌ای پیرامون آینده اروپا ارائه کرد. از سال ۱۸۹۶ عضو آکادمی فرانسه بود اما در سال ۱۹۰۰ از عضویت در این نهاد عالی علمی و فرهنگی کناره‌گیری کرد. اما پس از اتمام جنگ جهانی اول دوباره به عضویت در این نهاد تا هنگام مرگش ادامه داد.

در ۱۲ اکتبر ۱۹۲۴ در حالی‌که به تازگی چند ماهی از جشن هشتاد سالگی این نویسنده گذشته بود؛ او در شهر پاریس درگذشت. «آناتول فرانس» را در مقبره خانوادگی‌اش در شهر نویی به خاک سپردند. برخی ناظران تعداد شرکت‌کنندگان در تشییع «آناتول فرانس» را دویست هزار تن تخمین زده‌اند.

مواضع سیاسی و اجتماعی آناتول فرانس

«آناتول فرانس» علاوه بر نویسندگی در زمینه سیاست و اجتماع نیز فعال بود. او در سال ۱۸۸۶ به طور مستمر، ستون زندگی در پاریس که در خصوص وقایع روز بود را در روزنامه لوتام منتشر می‌کرد. در سال ۱۹۰۲ نیز از حامیان جدایی دولت از کلیسا بود. در ماجرای دریفوس که یک نمونه مهم از اشتباهات قضایی در تاریخ فرانسه است؛ «آناتول فرانس» در کنار دیگر روشنفکران معاصر خود، تلاش فراوانی برای تبرئه دریفوس داشت و در این راه مقالات و خطابه‌های آتشین فراوانی نوشت. با شروع جنگ جهانی اول نام او در ردیف گروگان‌های از پیش تعیین شده ارتش آلمان قرار گرفت و او در طول جنگ مقالات فراوانی علیه تهاجم آلمانی‌ها منتشر کرد.

آشنایی با 5 اثر آناتول فرانس

1. کتاب «پیئر کوچولو»

کتاب «پیئر کوچولو» را می‌توان از واپسین آثار «آناتول فرانس» نامید‌. این کتاب دارای خاطراتی از دوران کودکی نویسنده است و مجموعا ۳۵ فصل دارد. اما باطن کتاب به مراتب عمیق‌تر از خاطرات کودکی یک نویسنده است و در آن درباره فلسفه، دنیا و مسائل آن به زبان‌های مختلف سخن گفته می‌شود. در حقیقت این کتاب شرح دوران کودکی و نوجوانی نویسنده از منظری فلسفی است. گویی انسان از زمان حال به گذشته خود نگاه کند و درباره آن بنویسد.

«آناتول فرانس» در این داستان با زبانی شیوا و نثری زیبا درباره دوره کودکی‌اش می‌نویسد هر چند به این مسئله واقف است که دیگر شباهتی به آن کودک ندارد اما کماکان شیفته و دل‌باخته اوست و تلاش دارد تا پیوندی با گذشته‌اش برقرار کند. این کتاب مملوء از احساس و عشق است. عشقی که دوره کودکی و نوجوانی را نمایندگی می‌کند. این کتاب در سال ۱۹۱۸ و چهار سال قبل از فوت «آناتول فرانس» به چاپ رسید‌. ترجمه آن توسط «فریبا مجیدی» و انتشارات سخن به فارسی صورت گرفته است. این کتاب را به زبان‌های گوناگونی ترجمه کرده‌اند. داستان فوق ۳۲۸ صفحه دارد و خواندنش حدودا ۷ ساعت به طول می‌انجامد.

در بخشی از کتاب «پیئر کوچولو» می‌خوانیم:

به نظرم جالب‌ترین اتفاقی که در روز تولدم افتاد. این بود که سگ ما پو که بعدها اسمش را کر گذاشتیم. همزمان با من در اتاق کناری روی یک فرش قدیمی و کهنه به دنیا آمد. هرچند مادرش فینت از نژاد خوب و اصیلی نبود ما خیلی باهوش بود. یکی از دوستان قدیمی پدرم ادلستان بریکو که لیبرال و اصلاح طلب بود؛ فینت را مثال می‌زد تا از هوش طبقات پایین جامعه تعریف کند.پوک مثل مادرش موهای قهوه‌ای مجعد نداشت بلکه موهایش زردرنگ، کوتاه و کلفت بود. اما رفتار و هوش پوک شبیه به مادرش بود. ما با هم بزرگ شدیم و پدرم ناگزیر شد بپذیرد که هوش سگشخیلی سریع‌تر از هوش پسرش رشد می کرد. بعد از پنج یا شش سال پوک در مقایسه با پیثر نوزیثر کوچولو درک بهتری نسبت به مفهوم زندگی و شناخت طبیعت داشت. پذیرفتن این موضوع برای پدرم خیلی سخت بود چون پدرم بود و از سویی دیگر اعتقاد داشت که عقل و شعور مختص انسان است و نمی‌توانست سهمی از این شعور را برای حیوانات قائل شود. در سنت هلن وقتی ناپلئون متوجه شد که اومئارا پزشک به وجود خداوند باور داشت خیلی تعجب کرد. اگر ناپلئون پدرم را دیده بود با پزشکی مذهبی مواجه می‌شد که همانند اومئارا به خدایی مجزا ازاین جهان و روحی مجزا از این جسم اعتقاد داشت.

پدرم می‌گفت:

– روح جوهره و ذات است اما جسم ظاهر آن است. خود این کلمات بیانگر این است که ظاهرآن چیزی است که دیده می‌شود اما جوهره و ذات چیزی است که از نظرها پنهان است.

2. کتاب «زندگی من»

کتاب «زندگی من» یک زندگینامه‌ای از «آناتول فرانس» است که آن را با داستان آمیخته‌اند. «آناتول فرانس» در کتاب زندگی من ، خود را نام مستعار فردی به نام پیئر نوزیئر پنهان می‌کند و از این نقاب بهره می‌گیرد و تلاش می‌کند تا در خلال زندگی پی‌ئر، به شرح دوران و خاطرات دوران کودکی‌اش بپردازد به نظر می‌آید که این خاطرات با وضوح و دقتی کامل در خاطره نویسنده باقی مانده‌اند. هرچند بخش‌هایی از آن نیز، با دنیای واقعیت مغایرت دارند نظیر شغل پدر و مادر شخصیت اصلی داستان. اما در کل این کتاب حاصل تعمق نویسنده بر خاطرات کودکی خود است و این مسئله را نمی‌توان کتمان کرد.

کتاب «زندگی من» از سه بخش تشکیل شده است. در قسمت اول با زندگی خود «آناتول فرانس» و شرح خاطرات مربوط به زمان کودکی آشنا می‌شویم. در بخش دوم، به مرور خاطرات دوران کودکی دخترش سوزان می‌پردازیم و بخش آخر کتاب نیز گفتگویی‌هایی را در مورد قصه‌های پریان میان سه شخصیت نقل می‌کند.

کتاب «زندگی من» در سال ۱۸۸۵ نوشته شد. تعداد صفحات این کتاب به ۳۰۲ عدد می‌رسد و برای خواندن کامل آن به شش ساعت زمان‌ نیاز داریم. این اثر توسط «فریبا مجیدی» و انتشارات سخن به فارسی برگردانده شده است.

در بخشی از کتاب «زندگی من» می‌خوانیم:

وقتی بعضی از مردم به من می‌گویند که هیچ خاطره‌ای از اولین سال‌های دوران کودکی‌شان به یاد نمی‌آورند. خیلی تعجب می‌کنم چون من خاطرات واضح و روشنی از زمانی دارم که پسربچه بسیار کوچکی بودم. درست است که این خاطرات تصاویر مجزایی بیش نیستند اما در پس‌زمینه مبهم و اسرارآمیزی درخشان‌تر و برجسته‌تر خود را نشان می‌دهند. هرچند هنوز فاصله زیادی با دوران پیری و کهن‌سالی دارم اما به نظرم می‌رسد که این خاطرات دوست‌داشتنی از گذشته‌ای بسیار دور می‌آیند. فکر می‌کنم که در آن زمان دنیا در مسیر نوآوری فوق‌العاده‌ای به سر می‌برد و رنگ‌های تازه‌ای به خود می‌گرفت. اگر اهل مطالعه نبودم, تصور می‌کردم که دنیا همسن‌وسال من است. اما متأسفانه اصلاً این چنین نیستم. کتاب‌های بسیاری در مورد قدمت کره زمین و مبدا گونه‌های مختلف مطالعه کرده‌ام و با فسوس عمر کوتاه انسان‌ها و عمر طولانی نژادها را با هم مقایسه می‌کنم. پس می‌دانم که مدت زیادی از آن زمان نمی گذرد که من برروی تختی, در اتاق بزرگی در هتل قدیمی و متروکی می‌خوابیدم که ویران شد تا جای خود را به ساختمان‌های نوساز مدرسه هنرهای زیبا بدهد. پدرم پزشک محجوب و مجموعه‌دار بزرگ اشیاء طبیعی بود که در آن‌جا زندگی می‌کرد. چه کسی می‌گوید که کودکان حافظه ندارند؟ من هنو آن اتاق را با کاغذدیواری سبزرنگ گل‌دارش و تصویر رنگی زیبایی به یاد دارم که بعدها متوجه شدم گذر ویرژینی در آغوش پل از کنار رودخانه سیاه برآن منقوش بود. ماجراهای فوق‌العاده‌ای در این اتاق برایم اتفاق افتاده است.

همان‌طور که گفتم تخت کوچکی داشتم که تمام طول روز در گوشه اتاق بود. اما مادرم هر شب تختم را به وسط اتاق, نزدیک تخت خودش می‌آورد. پرده‌های بزرگ اتاق وحشت و حیرتی به دلم می‌انداختند. خواباندن من کار آسانی نبود. التماس‌ها اشک‌ها و بوسه‌هایی باید نثارم می‌شد و این همه ماجرا نبود: موقع خواب پا به فرار می‌گذاشتم و مثل خرگوش به این‌سو وآن‌سو می‌پریدم. مادرم از زیر مبل مرا بیرون می‌کشید و روی تختم می‌خواباند. خیلی لذت‌بخش بود.

3. کتاب «جزیره پنگوئن‌ها»

کتاب «جزیره پنگوئن‌ها» درباره سرزمینی خیالی است که پنگوئن‌ها در آن زندگی می‌کنند. این کتاب درباره بنیان‌های تمدن دنیای نوین به ما توضیح می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه پنگوئن‌ها پیشرفت می‌کنند؛ اجتماعاتی می‌سازنند؛ دچار انحطاط می‌شوند و با هم به ستیز برمی‌خیزند. برخی از اندیشمندان داستان «جزیره پنگوئن‌ها» را تاریخ مجازی فرانسه معرفی می‌کنند. تعدادی از مشخصه‌های موجود در کتاب نیز تایید کننده همین فرضیه هستند. این داستان بر روی شوخی با آموزه‌های مسیحیت پایه‌گذاری شده است. راهبی خشکه‌مقدس به صورت اتفاقی به جزیره‌ای واقع در شمال اروپا که محل زندگی پنگوئن‌هاست راه پیدا می‌کند و به علت ضعف بینایی پنگوئن‌ها را همانند انسان‌ها می‌بیند و جامعه آن‌ها را مشرک می‌داند. پس پنگوئن‌ها را غسل تعمید می‌دهد و مسیحی‌شان می‌کند. در این‌جاست که داستان آغاز می‌شود و به تدریج روند متمدن‌سازی پنگوئن‌ها آغاز می‌شود. این کتاب با لحنی ساده و عامیانه و در عین حال گزنده، تاریخ، باورهای انسان و نگاهش به طبیعت را به نقد می‌کشد. وجه استعاری این کتاب بسیار زیبا و جذاب است و خواننده را به خود جذب می‌کند.

کتاب «جزیره پنگوئن‌ها» در سال ۱۹۰۸ نوشته شد و اثری بود که هنگام انتشار خود طرفداران بسیاری پیدا کرد. ترجمه فارسی این کتاب توسط «محمد قاضی» صورت گرفته است که نثر آن را برای خواننده فارسی‌زبان خواندنی‌تر می‌‌کند. زیرا مترجم به زبان مبداء و مقصد تسلط بسیاری دارد و به ظرائف هر دو زبان آشناست.

کتاب فوق توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده و نسخه فارسی آن تاکنون ده بار به تجدید‌ چاپ‌ رسیده است. تعداد صفحات اثر فوق به ۴۳۶ عدد می‌رسد و با توجه به روان بودن متن برای خواندن آن به ۷ ساعت زمان نیاز داریم.

در بخشی از کتاب «جزیره پنگوئن‌ها» می‌خوانیم:

بر طبق نصایح سن مائل، ساکنان جزیره آلکا کوشیدند تا بنیان فسق و فجور و کفر و زندقه را که در میانشان ریشه دوانده بود از بیخ و بن برکند. از آن پس مراقب شدند که دیگر دختران ده به چشمه نروند و وردخوانان به دور درخت پریان نرقصند. مادران جوان را هم منع کردند که دیگر کودکان شیرخوار خود را برای تقویت و شفا به سنگ‌های صحرا نمالند و حتی یکی از پیرمردان ناحیه دمپ را که به وسیله غربال کردن دانه‌های جو از آینده خبر می‌داد به چاه درانداختند. با این همه، جانور وحشی همچنان شب‌ها به غارت اصطبل‌ها و خانه‌های مردم مشغول بود. دهقانان از ترس و وحشت، شب‌ها پشت در خانه خود را سنگربندی می‌کردند. زن حامله‌ای که از روزن انبار خانه خود سایه اژدها را در پرتو مهتاب و بر سر جاده آبی‌رنگ کنار ده دیده بود، چنان ترسید که بلافاصله سقط جنین کرد. در آن ایام پر محنت و وحشت، سن مائل روز و شب در باب ماهیت اژدها و طرز مقابله و مبارزه با آن مطالعه می‌کرد. عاقبت پیرمرد پس از شش ماه نماز و ریاضت و مطالعه به نظر آورد که به هدف نزدیک شده است. شبی که در کنار دریا با یکی از روحانیون جوان خود موسوم به ساموئل گردش می‌کرد که فکر تازه خود را با وی در میان نهاد و گفت: من مدتی است که در تاریخ و طرز زندگانی و عادات اژدها مطالعه کرده ام و البته صرفا ار نظر اقناع حس کنجکاوی نیست. بلکه در نظر داشته‌ام که راهی برای علاج بلای موجود بیابم. باری، فرزندم ساموئل، بدان که یکی از فواید تاریخ همین است.

4. کتاب «خدایان تشنه‌اند»

کتاب «خدایان تشنه اند» یکی از جذاب‌ترین آثار نوشته شده توسط «آناتول فرانس» است. این کتاب به نحوی فرانسه در آستانه انقلاب کبیر و عصر وحشت را بازنمایی می‌کند. شخصیت اصلی داستان یکی از اعضای هیات منصفه دادگاه پاریس است. فرانسه پس از انقلاب با بحران‌های فراوانی روبرو است. برخی از طرفداران سلطنت در شهرهای دورافتاده شورش می‌کنند و بسیاری از همسایگان فرانسه، هم‌پیمان شده‌اند تا این کشور را اشغال و دولت انقلابی آن را سرنگون کنند. در این میان، زندگی چندین شخص در خلال روزهای دوران وحشت نشان داده می‌شود. بیشتر آن‌ها سرنوشت تیره و تاریکی پیدا می‌کنند. اما این داستان به طور ویژه بر روی دادگاه‌های فرانسه در دوره وحشت تمرکز دارد که محکومین را با گیوتین به اعدام محکوم می‌کردند. شخصیت اول داستان در ابتدا سعی می‌کند که نظرات منصفانه‌ای بدهد و باعث تبرئه تعدادی از افراد شود اما به تدریج خلق و خوی او دستخوش تغییر می‌شود و برای بهانه‌هایی کوچک‌تر نیز درخواست حکم‌های سنگین می‌کند. فرد عضو هیات منصفه متاثر از شرایط جامعه و دیکتاتوری جو، از انسانی صلح‌جو به فردی خشن و طرفدار برخورد خونین تبدیل می‌شود. هر چند دست آخر همین محاکمه‌های نمایشی دامن او را نیز می‌گیرد.

«آناتول فرانس» در این اثر از نگاهی انتقادی دوران وحشت انقلاب فرانسه را نگاه می‌اندازد. انقلاب فرانسه مبدع اولین اعلامیه حقوق بشر است با این‌حال و تنها چند سال پس از این انقلاب، رویدادهای هولناکی در این کشور رخ می‌دهد و همه آن‌ها به پای انقلاب گذاشته می‌شود. این کتاب به طور مشخص وقایع سال‌های ۱۷۹۳ تا ۱۷۹۴ را مورد بررسی قرار می‌دهد.

اثر فوق در سال ۱۹۱۲ به چاپ رسیده است. این کتاب توسط «کاظم عمادی» به فارسی ترجمه شده است‌ و ۳۵۴ صفحه دارد. برای مطالعه آن مجموعا باید ۶ ساعت زمان صرف کرد. انتشارات فرهنگ جاوید و انتشارات امیرکبیر نیز این کتاب‌ها را به چاپ رسانده‌اند.

در بخشی از کتاب «خدایان تشنه‌اند»‌ می‌خوانیم:

منشی کمیته نظامی «فورتونه تروبر» به کسانی که از او احوالپرسی می‌کردند همیشه به طور یکنواخت بدین منوال پاسخ می‌داد.البته قصدش بیشتر کوتاه‌کردن هر نوع گفت وگو دراین‌زمینه بود تا اطلاع‌دادن از وضع حقیقی مزاجش، در بیست‌وهشت‌سالگی پوستش خشک و موهایش تنک و رنگ و رویش سرخ و قامتش خمیده بود. در کوچه «ورفور» مفازه دوربین‌فروشی داشت و بعد از انقلاب خانه قدیمی خود را به دیگری واگذار کرده بود تا با فراغ بال به کارهای مربوط به شهرداری اشتغال ورزد. مادر زیبایش که در بیست‌سالگی درگذشته بود و چند تن از پیرمردان محله هنور او هاطره تاثر آور را حفظ کرده بودند. چشمان شهلا و رنگ‌پریدگی و حبایش را به ارث به قورتونه بخشیده بسود. از پدرش هم که دوربین‌ساز بود و پیش از سیسالگی به همان بیماری مادرش درگذشته بود. روح امانت و دقت را به ارث برده بود.

تروبر بی‌آنکه از نوشتن دست بدارد. پرسید: «و توهمشهری حال خودت چطور است؟» خوب است. اخبار تازه چه داری؟

– هیچ. هیچ. می‌بینی که همه‌چیز آرام است.

– اوضاع از چه قرار است؟

– اوضاع همان‌طوری است که بوده.

درحقیقت اوضاع خیلی وخیم بود. بهترین سپاه جمهوری در «سایانس» به محاصره افتاده و «والانسی‌ها» محصور شده بودند. فونتونه را اهالی «وانده» تسخیر کرده بودند و «لیون» سر به شورش برداشته بود. اهالی «سوه یاغی شسده و مرزها به روی اسپانیولی‌ها باز شسده بود و دو ثلث ایالات یا محاصره شده یا درحال شورش بودند. پاریس زیر آتش توپ‌های اتریشی‌ها قرار گرفته بود. نه پولی وجود داشت نه نانی. فورتونه تروبر به آرامی چیز می‌نوشست. چون سکسیون‌ها به دستور کمون مأمور جمع ‌آوری دوازده‌هزار نفر برای وانده شده بودند. او تعلیمات مربوط به سربازگیری و بسیج نفراتی را تنظیم می‌کرد که می‌بایستی سکسیون پون‌نوف آماده کند. تمام تفنگ‌ها می‌بایستی به درخواست‌کنندگان داده شود. گارد ملی سکسیون باتفنگ‌های شکاری و نیزه مسلح می‌شد. گاملن به او گفت: «من برایت ناقوس‌هایی می‌آورم که بایستی به “لوکزامبورگ” فرستاده شود. برای تبدیل‌شدن به توپ.»

5. کتاب «دستفروش در دادگاه»

کتاب «دستفروش در دادگاه» ترجمه ۸ داستان از مجموعه کرنکبیی‌ است که به همراه چند داستان دیگر در سال ۱۹۰۰ منتشر شد. این کتاب در عصر خود مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد و داستانی مورد اقتباس تئاترها قرار گرفت و پس از آن به سینما راه پیدا کرد. آناتول فرانس در این داستان‌ها به دنبال تقدس‌زدایی از صاحب منصبان دستگاه عدالت است. در این مجموعه داستان، بی‌عدالتی‌های اجتماعی، ناکارآمدی دستگاه قضایی و جایگاه نادرست قضات به باد انتقاد گرفته می‌شود. برخی می‌گویند داستان کرنکبیی با الهام از داستان ماجرای دریفوس نوشته شده است. دریفوس افسر یهودی ارتش فرانسه بود که به دروغ متهم به ارسال اطلاعات به دولت متخاصم آلمان شد. با پیگیری‌هایی که بعدها صورت گرفت معلوم شد که چه کسی ارسال اطلاعات را انجام داده است با این وجود، دریفوس در زندان باقی ماند؛ پس از تلاش‌های بسیار نهایتا دریفوس توانست از زندان رهایی یابد ولی در داستان دستفروش در دادگاه، خبری از رهایی متهم نیست. این کتاب در ۱۳۰ صفحه نوشته شده است و خواندن آن ۳ ساعت به طول می‌انجامد‌. «سید حسام‌الدین سیداصفهانی» از نشر افکار این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است.

در بخشی از داستان «دستفروش» در دادگاه می‌خوانیم:

دوشیزه برژوره سرفه کرد. بر خلاف عادتش لبخندی زد

آقای برژوره پرسید: زوئه چرا می‌خندی؟

یاد امیل ونسان افتادم.

چی! زوئه! تو یاد این مرد عالی می‌افتی که تازه مرده و دوستش داشتیم و به دلیلش گریه کردیم، و می‌خندی؟

می‌خندم چون یاد آن موقعی که او را دیدم افتادم و اینکه خاطرات قدیمی خیلی بادوام‌اند. تو باید بدانی لوسین که هر خنده‌ای به دلیل شادی نیست. همان‌طور که هیچ اشکی از روی درد و اندوه نیست. یک پیردختر باید این را برایت توضیح دهد؟

زوئه من قبول دارم خنده می تواند اثر یک مشکل عصبی باشد. خانم دو کوستین با شوهرش که توسط دادگاه انقلاب به مرگ محکوم شده بود، وداع می‌کرد.

با دیدن یک زندانی که از نزدیک او با لباس خواب و شب کلاه و صورت بی آرایش و جاشمعی در دست می‌گذشت؛ یک دفعه خنده دیوانه واری سر داد.

زوئه گفت: این قابل مقایسه نیست.

آقای برژوره پاسخ داد: نه اما یاد زمانی افتادم که متوجه مرگ خانم دومی شدم. همان که در کافه کنسرت ها ترانه‌های شاد می‌خواند. شبی در مهمانی فرمانداری، ورم کلاوین به ما گفت: دومی مرد. من از جانب خودم این خبر را با ناراحتی خاصی دریافت کردم و با این فکر که دیگر صدای دختر چاقی شنیده نمی‌شود که آواز می‌خواند: من فندق‌ها را می‌شکنم و روی آن‌ها می‌نشینم. در درون خودم کمی افسردگی حس کردم . این احساس را از روح خود راندم و سکوت کردم. آقای لاکارل دبیر کل با صدای بم و سیبیل‌های ملی‌اش گفت: دومی مرد! فقدان مهمی برای شادی فرانسوی است! قاضی پیلو گفت: این خبر امشب است. ژنرال کارتیه دو شالمو به آرامی اضافه کرد: حقیقتا و مطمئنا این شخص با دعاهای کلیسا مرده است.

  • منبع
  • دیجی کالا مگ

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید