امروز: شنبه, ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 285698
۵۳۵
۱
۰
نسخه چاپی

بررسی سطوح زندگی روانی، هشیار و ناهشیار از دیدگاه فروید

بررسی سطوح زندگی روانی، هشیار و ناهشیار از دیدگاه فروید

مهمترین خدمت فروید به نظریه شخصیت، کاوش او در ناهشیار و تاکید وی بر این موضوع بود که افراد عمدتاً توسط نیروهای غریزی برانگیخته می شوند که آگاهی کمی از آنها دارند یا اصلاً از آنها آگاه نیستند. از نظر فروید، زندگی روانی به دو سطح ناهشیار و هشیار تقسیم می شود.

ناهشیار به نوبه خود دو سطح متفاوت دارد: ناهشیار تمام و کمال و نیمه هشیار. در روان شناسی فروید سه سطح زندگی روانی برای مشخص کردن فرآیند و مکان بکار رفته اند. البته وجود مکان خاص صرفاً فرضی است و چنین مکانی در داخل بدن وجود ندارد. با این حال فروید از ناهشیار و فرآیند های ناهشیار سخن گفت.

ناهشیار

ناهشیار در برگیرنده تمام امیال یا غرایزی است که خارج از آگاهی ما هستند، ولی اغلب کلمات، احساس ها و اعمال ما را بر می انگیزند. با اینکه می توانیم از رفتارهای آشکارمان آگاه باشیم، اما اغلب از فرآیندهای ذهنی که در پس آنها قرار دارند، ناآگاهیم.

برای مثال، امکان دارد مردی بداند که مجذوب یک زن شده است، ولی شاید از تمام دلایل جاذبه که برخی از آنها حتی می توانند نامعقول باشند کاملاً آگاه نباشد.

از آنجایی که ناهشیار در دسترس ذهن هشیار قرار ندارد، چگونه می توانیم بدانیم واقعا وجود دارد؟ فروید باور داشت که وجود آن را فقط می توان به طور غیرمستقیم ثابت کرد. از نظر وی ناهشیار توجیهی است برای معنی نهفته در رویاها، لغزش های زبان، نشانه های روان رنجوری و برخی فراموشی ها که سرکوبی نامیده می شود.

رویاها منبعی غنی برای مواد ناهشیار هستند. برای مثال، فروید معتقد بود که تجربیات کودکی می توانند در رویاهای بزرگسالی آشکار شوند با وجود اینکه خواب بیننده خاطره هشیاری از این تجربیات نداشته باشد.

فرآیندهای ناهشیار فقط زمانی می توانند وارد هشیاری شوند که به قدر کافی تغییر شکل یافته باشند تا از چنگ سانسور بگریزند. فروید از قیاس نگهبان یا سانسورچی ای استفاده کرد که راهروی بین ناهشیار و نیمه هشیار را می بندد و اجازه نمی دهد خاطرات اضطراب آور وارد آگاهی شوند.

این تصورات ناهشیار برای وارد شدن به سطح هشیار ذهن ابتدا باید به قدرکافی تغییر شکل یافته باشند که از دست سانسورچی اولیه بگریزند و بعد باید سانسورچی نهایی را که راهروی بین نیمه هشیار و هشیار را زیر نظر دارد گول بزنند. زمانی که این خاطرات وارد ذهن هشیار ما می شوند، دیگر آنها را به صورت واقعی شان تشخیص نمی دهیم بلکه آنها را به صورت تجربیات نسبتاً خوشایندی می بینیم که تهدیدکننده نیستند.

در اغلب موارد، این تصورات درون مایه های جنسی یا پرخاشگری قدرتمندی دارند، زیرا رفتارهای جنسی و پرخاشگرانه کودکی اغلب تنبیه یا بازداری شده اند. تنبیه و بازداری معمولاً احساس های اضطرب به وجود می آورند و اضطراب به نوبه خود موجب سرکوبی می شود، یعنی راندن تجربیات ناخوشایند و اضطراب آور و ناهشیار به عنوان دفاعی در برابر عذاب آن اضطراب.

البته همه فرآیندهای ناهشیار از سرکوبی رویدادهای کودکی ناشی نمی شوند. فروید معتقد بود که بخشی از ناهشیار ما از تجربیات نیاکان مان سرچشمه می گیرد که از طریق صد ها نسل پی در پی به ما منتقل شده است. فروید این تصورات ناهشیار موروثی را موهبت نوع پیدایشی ما نامید.

مفهوم نوع پیدایشی فروید کاملاً شبیه مفهوم ناهشیار جمعی یونگ است با این حال این دو مفهوم تفاوت مهمی دارند. در حالی که یونگ تاکید زیادی بر ناهشیار جمعی داشت، فروید به عنوان چاره آخر به این آمادگی های موروثی متوسل می شد، یعنی زمانی که توجیهات مبتنی بر تجارت فردی کافی نبودند، فروید برای پر کردن شکاف های تجارب فرد به تجربیاتی که به صورت جمعی به ارث رسیده اند، روی می آورد.

سایق های ناهشیار فقط بعد از اینکه تغییر شکل یافته باشند می توانند در هشیاری ظاهر شوند. برای مثال امکان دارد فردی با دست انداختن کسی یا شوخی کردن با او، امیال شهوانی یا خصمانه خود را ابراز کند. در این حالت غریزه اصلی (میل جنسی یا پرخاشگری) تغییر شکل یافته و از ذهن هشیار هر دو نفر پنهان مانده است.

اما ناهشیار نفر اول مستقیماً بر ناهشیار نفر دوم تاثیر گذاشته است. هر دو نفر تا اندازه ای از امیال جنسی یا پرخاشگری رضایت کسب کرده اند اما هیچ کدام از انگیزه نهفته در پس این دست انداختن یا شوخی کردن آگاه نیستند. بنابراین، ذهن ناهشیار یک نفر می تواند با ناهشیار دیگری ارتباط برقرار کند بدون اینکه آنها از این فرآیند آگاه باشند.

البته، ناهشیار به معنی نافعال یا خاموش نیست. غرایز موجود در ناهشیار مرتباً تلاش می کنند هشیار شوند و خیلی از آنها موفق می شوند، ولی به صورت اصلی خود نمایان نمی شوند. عقاید ناهشیار می توانند فرد را برانگیزند و معمولاً هم این کار را انجام می دهند.

برای مثال، خصومت پسری نسبت به پدرش می تواند به شکل محبت متظاهرانه تغییر یابد. اگر این خصومت تغییر شکل نمی یافت اضطراب زیادی را در این پسر ایجاد می کرد. بنابراین ذهن ناهشیار او وی را بر می انگیزد تا از طریق نمایش اغراق آمیز محبت و چاپلوسی، خصومت خود را به صورت غیر مستقیم ابراز کند. برای اینکه این تغییر شکل بتواند این فرد را فریب دهد، معمولاً شکل مغایر با احساساهای اصلی را به خود می گیرد ولی همیشه متظاهرانه و مبالغه آمیز است (این مکانیزم واکنش وارونه نام دارد)

نیمه هشیار

سطح نیمه هشیار ذهن شامل تمام عناصری است که هشیار نیستند اما می توانند  به راحی هشیار شوند. محتوای نیمه هشیار از دو منبع حاصل می شود، که اولین منبع، ادارک هشیار است.

آنچه را که ما درک می کنیم، فقط برای مدت کوتاهی هشیار است و زمانی که توجه خود را به موضوع دیگری متمرکز می کنیم، آن چیز فوراً به نیمه هشیار منتقل می شود. افکاری که به راحتی بین هشیار و نیمه هشیار جابجا می شوند عمدتاً بدون اضطراب هستند و در واقع به تصورات هشیار بیشتر از امیال ناهشیار شباهت دارند.

دومین منبع تصورات نیمه هشیار، ناهشیار است. فروید معتقد بود که تصورات می توانند از دست سانسورچی هشیار و گوش به زنگ بگریزند و به شکل مبدل وارد نیمه هشیار شوند. برخی از این تصورات هرگز هشیار نمی شوند زیرا اگر تشخیص دهیم که آنها مشتقات ناهشیار هستند دچار اضطراب بیشتری خواهیم شد.

بنابراین سانسورچی نهایی ما این تصورات مملو از اضطراب را به ناهشیار پس می راند. سایر تصورات موجود در ناهشیار اجازه ورود به هشیاری را کسب می کنند اما فقط به این علت که ماهیت واقعی آنها از طریق فرآیند رویا، لغزش زبان و مکانیزم های دفاعی با ظرافت وماهرانه تغییر شکل یافته اند.

هشیار

هشیاری که نقش کم اهمیتی در نظریه روان کاوی دارد، آن دسته از عناصر ذهنی موجود در آگاهی، در هر لحظه از زمان است. هشیاری تنها سطح دنیای روانی است که مستیماً در دسترس ما قرار دارد.

تصورات از دو مسیر به هشیاری می رسند. مسیر اول از طریق سیستم هشیار ادراکی است که به سمت دنیای بیرونی گرایش دارد و به عنوان واسطه ای برای ادراک محرک های بیرونی عمل می کند. به عبارت دیگر آنچه را که از طریق اندام های حسی مان درک می کنیم، اگر خیلی تهدید کننده نباشد وارد هشیاری می شود.

دومین منبع عناصر هشیار از درون ساختار ذهن حاصل می شود و تصورات تهدید کننده اما تغییر یافته ناشی از ناهشیار و تصورات ناشی از نیمه هشیار را که تهدید کننده نیستند شامل می شود.

تصورات تهدیدآمیز ناهشیار با پنهان کردن خودشان در پس عناصر بی ضرر و فرار کردن از چنگ سانسورچی اولیه به نیمه هشیار می گریزند. زمانی که این تصورات در نیمه هشیار هستند، از سانسورچی نهایی اجتناب می کنند و تحت نظر هشیاری قرار می گیرند. هنگامی که این تصورات به سیستم هشیار می رسند شدیداً تغییر شکل یافته و پوشیده هستند و اغلب به صورت نشانه ای روان رنجوری یا عناصر رویا در می آیند.

به طور خلاصه فرید ناهشیار را به سالن بزرگی تشبیه کرد که تعداد زیادی افراد مختلف،پرانرژی و بدنام در هم می لولند، به هم فشار می آورند و مدام می کوشند به اتاق پذیرایی کوچکتر مجاور بگریزند. با این حال یک نگهبان تیزبین از آستانه این سالن بزرگ و اتاق پذیرایی کوچک محافظت می کند.

این نگهبان، برای جلوگیری از گریختن افراد دو روش دارد : او می تواندآنها را به سمت در ورودی برگرداند، یا اینکه آنهایی را که قلاً به طور مخفیانه وارد اتاق شده اند بیرون اندازد. در هر دو صورت نتیجه یکی است. افراد تهدیدآمیز و نامنظم از ظاهر شدن در برابر مهمان مهمی که در انتهای اتاق و پشت پرده نشسته است ممانعت می شوند.

معنی این قیاس روشن است.افرادی که در سالن قرار داند بیانگر تصورات ناهشیار هستند، اتاق کوچک، نیمه هشیار است و ساکنان آن بیانگر تصورات نیمه هشیار هستند. افرادی که در اتاق پذیرایی (نیمه هشیار) قراردارند شاید در برابر مهمان مهم که بیانگر هشیاری است ظاهر شوند یا نشوند.

نگهبانی که از آستانه بین دو اتاق محافظت می کند سانسورچی اولیه است که اجازه نمی دهد تصورات ناهشیار، نیمه هشیار شوند و با بیرون کردن تصورات نیمه هشیار آنها را به ناهشیار بر می گرداند. پرده ای که از مهمان مهم محافظت می کند سانسورچی نهایی است و به خیلی از عناصر نیمه هشیار، اما نه همه آنها، اجازه نمیدهد به هشیاری برسند.

  • منبع
  • تمیم نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید