امروز: شنبه, ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 285874
۵۵۵
۱
۰
نسخه چاپی

بررسی پژوهش های مربوط به نظریه سازه شخصیت جرج کلی

بررسی پژوهش های مربوط به نظریه سازه شخصیت جرج کلی

با اینکه جرج کلی تنها یک کتاب جامع نوشت، تاثیر او بر روانشناسی شخصیت چشمگیر بود. نظریه سازه شخصی او تعداد زیادی پژوهش تجربی به بار آورده است که بیش از 500 تحقیق تجربی را در مورد آزمون خزانه او شامل می شوند که این خود حاکی از آن است که نظریه او ملاک تولید پژوهش را کاملاً برآورده می سازد.

آزمون REP و کودکان

در چند تحقیق از آزمون REP یا نوع تغییر یافته آن برای بررسی ساختارهای شناختی کودکان استفاده شده است. برای مثال وین هامون و دیوید رامنی دریافتند که سازه های شخصی نوجوانان افسرده منعکس کننده سازه های بزرگسالی است که با عزت نفس پایین، بدبینی، تعبیر کردن قطبی، انزوای میان فردی زیاد و منبع کنترل بیرونی مشخص می شوند.

ایلین دوناهیو در تحقیق دیگری سیستم سازه کودکان را بررسی کرد برای اینکه ببیند آیا آنها خودشان و دیگران را برحسب پنج صفت اصلی برداشت شخصیت برداشت می کنند؟ پنج صفت یا عامل اصلی شخصیت عبارتند از شادخویی یا برون گرایی، خوشایندی، وظیفه شناسی، ثبات یا استواری هیجانی و فرهنگ/نیروی عقلانی.

دوناهیو با به کارگیری نمرات آزمون REP به دست آمده از تحقیق طولی آزمودنی های 11 ساله جین بلاک و جک بلاک، از کودکان خواست افرادی را نام ببرند که با یکی از این 9 نقش در زندگی آنها هماهنگ باشند: خود، همسال جنس مخالف، بهترین دوست، همسالی که او را دوست ندارند، مادر یا مظهر مادری، پدر یا مظهر پدری، معلمی که دوستش دارید، خودِ آرمانی، بزرگسالی که دوستش ندارند.

بعدا او نقشی سه تایی را به این کودکان ارائه داد و از آنها خواست بگویند کدام دو نفر با نفر سوم مشابه یا متفاوت هستند. هر یک از این کودکان، کل 9 نقشی را که به صورت سه تایی مرتب شده بودند، ارزیابی کرد. بعد از اینکه سازه ها تشکیل شدند، داورهای بی طرفی آنها را کدگذاری کردند و در طبقاتی مانند صفات، گرایش ها، مهارت ها، عادات و روابط قرار دارند. علاوه بر این هر اظهارنظری که با شخصیت ارتباطی داشت طبق ابعاد پنج صفت اصلی طبقه بندی شدند.

هدف از این تحقیق این بود که معلوم شود آیا کودکان مانند بزرگسالان برای توصیف خودشان و دیگران از این ابعاد استفاده می کنند؟ نتایج نشان دادند که کودکان در واقع برای توصیف خودشان و بزرگسالان از پنج صفت اصلی شخصیت استفاده کردند، اما همه آنها از این پنج صفت با فراوانی یکسانی استفاده نکردند.

برای مثال خوشایندی سازه ای بود که بیش از همه مورد استفاده قرار گرفت در حالی که استواری هیجانی کمتر از همه مورد استفاده واقع شد. در فراوانی استفاده از طبقات پنج صفت اصلی تفاوت های جنسی وجود نداشت.

اهمیت این یافته ها در این است که به نظر می رسد پنج صفت اصلی به چارچوب ساخت دار آزون های شخصیت وابسته نیستند و از پاسخ آزاد به آزمون REP نیز می توان به وجود آنها پی برد. کودکان ظاهراً خود و دیگران را بر حسب خوشایندی، شادخویی، وظیفه شناسی، استواری هیجانی و فرهنگ/نیروی عقلانی تعبیر می کنند.

آزمون REP و خودِ واقعی در برابر خودِ آرمانی

نیل واتسون و راندولف واتس در یک تحقیق معلوم کردند که آزمون REP می تواند تفاوت های مهم بین خود واقعی و خود آزمانی را تشخیص دهد. هدف اصلی از این پژوهش، مقایسه اعتبار و سودمندی مدل تعییر یافته آزمون REP با آزمون های مرسوم برای ارزیابی روان رنجورخویی بود. این پژوهشگران 14 هویت سه تایی را به دانشجویان ارائه دادند که نقش های 15 نفر را در بر داشتند که آزمودنی ها آنها را خوب می شناختند، علاوه بر این سازه های من و من آرمانی را نیز شامل می شدند.

هویت های سه تایی شامل این موارد بودند: {من، مادر، پدر} ، {خواهر، آدم دلسوز، آدم شاد} ، {من، رفیق، منِ آرمانی}.

واتسون با واتس با استفاده از روش کلی، از آزمودنی ها خواستند شرح دهند دو نفری که در گروه های سه تایی هستند با نفر سوم چه شباهت و تفاوتی دارند. این پژوهشگران بعد از به کار بردن این روش برای فراخواند نسازه های شخصی ازآزمودنی ها خواستند چهار پرسش نامه جداگانه را پر کنند. این پرسشنامه ها از یک مقیاس 7 امتیازی برای ارزیابی نحوه برداشت آزمودنی ها از 1- خود آرمانی، 2- خود واقعی، 3- خود اجتماعی یعنی چگونه دیگران آنها را می دیدند، 4- خود اجتماعی آرمانی یا نحوه ای که دوست داشتند دیگران آنها را ببینند، استفاده کردند.

بعداً این پژوهشگران پرسشنامه فهرست صفات را به این آزمودنی ها دادند و از آنها خواستند از همان مقیاس 7 امتیازی برای ارزیابی خود واقعی، خود آرمانی، خود اجتماعی و خود اجتماعی آرمانی استفاده کنند. آنها روان رنجورخویی را طبق پرسشنامه پنج عاملی NEO که روان رنجورخویی را به صورت اضطراب، افسردگی، خصومت و حقارت تعریف می کند، ارزیابی کردند. واتسون و وانس از آزمون جذابیت اجتماعی مارلو-کراون نیز برای کنترل کردن جذابیت اجتماعی پرسشنامه ها استفاده کردند.

نتایج از این فرضیه حمایت کردند که آزمون REP برای ارزیابی روان رنجورخویی از ابزارهای متداول و معتبرتر و مفیدتر است یعنی مقیاس سازه شخصی نسبت به تفاوت های موجود بین خود واقعی و خود آرمانی مردان و زنان و همینطور اختلاف بین خود اجتماعی و خود اجتماعی آرمانی مردان، حساس تر است. با این حال ابزارهای متداول برای ارزیابی تفاوت بین خود اجتماعی و خود اجتماعی آرمانی زنان حساس تر بودند. چرا ابزارهای متداول نسبت به اختلاف بین خود اجتماعی و خود اجتماعی آرمانی زنان حساس تر بودند؟ این پژوهشگران فرض کردند که زنان دانشجو درباره کسب احترام دیگران نگرانی روان رنجور دارند و این نگرانی را با ابزارهای مرسوم، دقیق تر می توان ارزیابی کرد.

آزمون REP و بیماران مبتلا به درد مزمن

رابرت لارج، جنی استرانگ، فرانسیس جیمز و همکاران شان در نیوزلند که سازه های شخصی افراد مبتلا به درد مزمن و افراد نزدیک به آنها را ارزیابی کردند، کاربردهای دیگر آزمون REP را گزارش داده اند. درد مزمن فرایند روان شناختی مهمی برای نظریه سازه شخصی است، زیرا افرادی که دچار درد مزمن هستند، برخلاف کسانی که بیماری موقتی دارند، باید یاد بگیرند با درد مداوم و عذاب آور زندگی کنند. آنها باید یاد بگیرند درد را به عنوان چیز عادی در زندگی شان ارزیابی کنند نه چیز غیر عادی که ظرف چند ساعت یا چند روز برطرف خواهد شد. علاوه بر این درد مزمن بر زندگی افراد نزدیک به بیماری که درد می کشد، خواه این فرد پرستار باشد یا همسر، دوست یا عض.ی از خانواده، شدیداً تاثیر می گذارد.

جیمز و لارج می خواستند ببینند چگونه سازه های افراد نزدیک تحت تاثیر روابط شان با بیماران مبتلا به درد مزمن قرار گرفته اند و اینکه آیا افراد نزدیک می توانند بفهمند که بیماران مبتلا به درد مزمن چه چیزی را تحمل م یکنند. در مجموع 15 جفت آزمودنی، آزمون REP را که برای بررسی بیماری طراحی شده بود یعنی شبکه خزانه سازه شخصی بیماری، پر کردند.

این آزمون از پاسخ دهندگان می خواهد خودشان را به صورت آنگونه که هستم، آنگونه که دوست دارم باشم، آنگونه که نزدیک ترین فرد به من مرا در نظر می گیرد، آنگونه که دکتر مرا در نظر می گیرد، مانند یک خود بیمارانگار، ماند شخص مبتلا به بیماری جسمانی، توصیف کنند.

افراد نزدیک هم این آزمون را پر کردند، اما به جای آن گونه که هستم باید آنگونه که هستم فرد مبتلا به درد مزمن، شاخصی بود برای این که افراد نزدیک، آنچه را که فرد مبتلا به درد مزمن تحمل می کرد، کاملاً درک می کردند.

در مجموع افراد نزدیک، درد را در زندگی فرد مبتلا به درد مزمن مهم تر از خود فرد مبتلا به درد برداشت می کردند که این از اختلاف بین سیستم های سازه فرد مبتلا به درد و افراد نزدیک به او خبر می داد. افراد نزدیک با اغراق کردن شدت درد، این موقعیت را به گونه ای تعبیر می کردند که برداشت از خودشان به عنوان یاری رسان و محافظت کننده را تقویت می کرد و این برداشت به نوبه خود به آنها امکان می داد که مطابق با سازه های شخصی شان عمل کنند.

  • منبع
  • تمیم نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید